زیباییشناسی لطف که اغلب با ظرافت و لطافت مشخص میشود، در ذات و جوهره خود با مفهوم حیات و ویژگی حیاتمندی پیوند دارد، بااینحال تجلی حیاتمندی و زندگیواری در آثار هنری از این منظر مورد توجه و شناخت قرار نگرفته است. بر این اساس، هدف مقالۀ حاضر واکاوی چگونگی ارتباط مقولۀ زیباشناختی لطف با احساس و ادراک زندگی در آثار هنری است تا از این طریق نسبت به هنر حیاتمند و عوامل مؤثر در آن، رهیافتی نو حاصل کند. در این راستا با بهرهگیری از روش توصیفی – تحلیلی و با رویکردی هستیشناسانه، دیدگاههای مهم پیرامون مفاهیم لطف و حیات بررسی شد و سپس با مبنا قرار دادن نظرات برگسون، بهویژه نظریۀ خیزش و شور حیاتی او، ارتباط این دو مفهوم مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد، ادراک لطف وابسته به ویژگیهای سهولت و حرکت است که با مفهوم حیات نیز مرتبطاند و وجود تؤامان آنها در اثر هنری میتواند موجب درک کلیت و استمرار (دیرند) و در نتیجه برانگیختن «حس حیات» شود. از این رو دستگاه زیباییشناسی لطف با دو مؤلفۀ اصلی معنایی خود، میتواند چهارچوبی را برای درک و ارزیابی بهتر کیفیت زندگی و سرزندگی در آثار هنری شکل بخشد.
Ghadimzadeh S, Wahdattalab M. An Approach to Vital Art from the Perspective of the Aesthetics of Grace. کیمیای هنر 2024; 13 (52) :23-38 URL: http://kimiahonar.ir/article-1-2323-fa.html
قدیمزاده سمیه، وحدتطلب مسعود. رهیافتی به هنر حیاتمند از منظر زیباییشناسی لطف. کیمیای هنر. 1403; 13 (52) :23-38