گامبریچ یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین شخصیتهای حوزۀ تاریخ هنر و مبانی نظری مربوط به آن است. گامبریچ اگرچه هگل را پدر تاریخ هنر میدانست اما معتقد بود که تاریخ هنر باید خود را از سیطرۀ هگل رها سازد. بخش اول این مقاله نقدهای گامبریچ بر تاریخ هنر و استتیک هگل را با توجه به دو متن اصلی او دربارۀ هگل (در جستجوی تاریخ فرهنگی و پدر تاریخ هنر) شرح میدهد. بخش دوم این نوشته «تفسیر غلط» گامبریچ را مورد ارزیابی قرار میدهد. نقدهای گامبریچ بر تاریخ هنر و استتیک هگل را میتوان به منزلۀ نمونهای از تجربیات غرب در فراهم کردن مبانی نظری مربوط به تاریخ هنر دانست.