شخصیتهای نمایشی تأثیرگذاری وجود دارند که در ذهن ما برجسته و زندهاند. بخش از جذابیت آنها با حضور صحنهای شان مرتبط است. اما جذاب تر از آنها شخصیتهایی هستند که در طول نمایش بر روی صحنه ظاهر نمیشوند، با این حال «حضور غایب» آنها چنان تأثیرگذار است که اشخاصی که بر روی صحنه ظاهر میشوند تحت تأثیر نیروی اعمال شده از جانب آنها هستند. این شخصیتها در «فضای خارج صحنه » زندگی میکنند که تماشاگران آن را در ذهن خود مجسم میکنند. بررسی حاضر سعی دارد نشان دهد که چگونه در نمایشنامه «غرب حقیقی» (1980) اثر سم شپرد، شخصیتی که حضور صحنهای ندارد، بر کنشها و رفتار شخصیتهایی که حضور فیزیکی دارند به شدت تأثیر گذاشته و کنش نمایشنامه را به پیش میبرد. این بررسی ضمن آشکار کردن بیشتر لایههای اثر، همچنین میتواند توجه نمایشنامهنویسان را به استفاده از این تکنیک معطوف نماید.
این پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و در نگارش آن از منابع کتابخانهای و پایگاههای معتبر اینترنتی استفاده شده است.