مرلوپونتی، در-جهان-بودن را از هیدگر به عاریت میگیرد اما در برابر نظر او منفعل عمل نمیکند. مرلوپونتی از موضوع در- جهان- بودن، برای تبیین ادراک حسی و بدنمندی استفاده میکند. دازاین هیدگری و سوژه بدنمندِ مرلوپونتی، در جهان پرتاب شده هستند. این سخن بدان معناست که جهان، برابر ایستای تفکر انسان نیست و انسان پیش از تأمل و تعقل پرتاب شده در جهان است و جهان را بیواسطه درک میکند. هنرمندان از طریق در-جهان-بودن و کنش بدنی، جهان را آشکار میکنند. نقاشیهای سزان نقطه تلاقی تفکرِ هیدگر و مرلوپونتی برای اندیشه پیشاتعقلی هستند و این نشان میدهد نقاش از جهان جدا نیست. در این مقاله تلاش شده است تشابه و تفاوتِ در-جهان-بودن هیدگر و مرلوپونتی از طریق توجه به نقاشیهای سزان بررسی شود. هدف این مقاله آن است روشن سازیم؛ مرلوپونتی تلقی خاصی از در-جهان- بودن و بهتبعِ آن بدنمندی دارد که در برخی موارد مغایر فهم هیدگر است اما هر دو فیلسوف بر نقش آثار سزان در پدیداری جهان صحه میگذارند. دادههای ضروری این مقاله پس از گردآوری از طریق مطالعه کتابخانهای و جستجوی اینترنتی جمعآوری شده، سپس توصیف و تحلیل شدهاند و در کنار آن توجهی به آثار سزان شده است. از این طریق چگونگی تأثیرِ در- جهان- بودنِ هیدگر بر تحلیل مرلوپونتی از نقاشیهای سزان، مورد واکاوی قرار گرفته است.
Barzanji N, Bakhtiarian M, Sheibani F. Reflection of Heidegger’s Attitude in the Analysis of Cézanne’s Paintings from Merleau-Ponty’s Point of View based on the Theory of Being-in-the-World. کیمیای هنر 2022; 10 (41) :97-111 URL: http://kimiahonar.ir/article-1-2034-fa.html
برزنجی سید نوید، بختیاریان مریم، شیبانی رضوانی فیروزه. بازتابِ نگرش هیدگر در تحلیل نقاشیهای سزان از وجهۀ نظر مرلوپونتی براساس نظریۀ در-جهان-بودن. کیمیای هنر. 1400; 10 (41) :97-111