نحوه مواجهه ابنسینا با نقّاشی در همه آثارش یکسان نیست، بلکه از جهات مختلفی به این موضوع توجه نشان داده است. مقاله حاضر به بررسی این مسأله میپردازد که ابنسینا در حکمت خود از چه حیث یا حیثیاتی درباره رنگ و نقّاشی و امور مربوط به آن سخن گفته است. در این پژوهش، سخنان پراکنده ابنسینا در این باب دستهبندی و حیثِ پرداختن به آنها در هریک از بخشها بررسی شده است. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که بیشترین توجه ابنسینا به این بحث در «فن شعر» از علم منطق و «طبیعیات» بهویژه علمالنفس و علم طب به چشم میخورد. او در «علم موسیقی» و «الاهیات» نیز به شکل متفاوتی در این باب سخن گفته است. توجه ابنسینا به نقّاشی در بافت طبیعیات عمدتاً از حیث امری مبصَر است که نحوه ادراکِ آن و تأثیراتش بر نفس شایسته بررسی است. تعریف امور مرتبط به نقّاشی، توجه به رنگ، شکل و تغییرات آنها در موجودات محسوس بهویژه بدن انسان نیز در طبیعیات بررسی میشود. در مقابل، نگاه هنری به نقّاشی عمدتاً در بافت «فن شعر» و «علم موسیقی» صورت میگیرد. در بافت الاهیاتی، گاه نقّاشی کاربردی استعاری پیدا میکند و گاه به عنوان وسیلهای محسوس برای بیان امور معقول قلمداد میشود.