شمایلنگاری و شمایلشناسی از جمله رویکردهای مطالعات تصویر به شمار میروند که هر چند سابقه آن به دوران رنسانس
بازمیگردد، اما به عنوان یک گرایش مدون مطالعاتی در زمینه تصویر میتوان آغاز آن را ابتدای قرن بیستم و مکتب واربورگ
دانست. اروین پانوفسکی چهره برجسته مکتب واربورگ در این زمینه است و شیوه مطالعاتی وی با عنوان شمایلنگاری و
شمایلشناسی گره خورده است. در ابتدای مقاله به بحث در باب شمایل و تاریخچه مطالعات شمایلنگارانه پرداخته میشود
و تفاوت میان مطالعات شمایلنگارانه با مطالعات شمایلشناسانه مورد بحث قرار میگیرد؛ سپس به آرای اروین پانوفسکی
در زمینه خوانش تصویر و مراتب سهگانه مورد نظر وی اشاره میشود. پانوفسکی این مراتب سهگانه را به ترتیب، «توصیف
پیشاشمایلنگارانه» ،«تحلیلِ شمایلنگارانه» و «تفسیرِ شمایلشناسانه » میداند. در ادامه مقاله هر یک از آنها به نحوی جداگانه
توضیح داده میشود و در انتها به برخی انتقادات به دیدگاه پانوفسکی اشاره خواهد شد.