نوشتههای فراوانی درباره نگارگری ایرانی در دست است که عموماً برای تبیین زیباشناسی این هنر به آموزههای عرفانی و بهویژه عالم خیال یا عالم مثال استناد کردهاند. برخی از مهمترین نظریهپردازان این حوزه (کربن، بورکهارت، شوؤان، نصر و رینگنبرِگ) با تکیه بر آراء ابن عربی کوشیدهاند ثابت کنند که زیباشناسیِ نگارگری ایرانی برخاسته از آموزه عرفانی «عالم خیال » است. مسأله محوری این مقاله مبتنی است بر اینکه پیوند زدن مفاهیم متافیزیکی عالم خیال به زیباشناسی نگارگری مبنای نظری و روششناختی مستحکمی ندارد. زیرا اولاً ابن عربی و سایر پیروانش از طرح آموزه عالم خیال هدفی هستیشناختی (مراتب وجود) و معرفتشناختی (معرفتالله) را دنبال میکردهاند. ثانیاً، شواهد و قراین چندانی در دست نیست که ثابت کند نگارگران و نقاشان الزاماً با تعالیم عرفانی ابن عربی آشنا بوده یا بدان گرایش داشتهاند. ثالثاً، بنابر دیدگاههای عرفانی، شهود عالم خیال شروطی دارد و صرفاً عارف واصل و حکیم کامل قادر است در آن سیر و سیاحت کند. بنابراین، تصوّر اینکه نگارگران همگی به چنین مراتبی دست یافتهاند دور از ذهن به نظر میرسد و شواهد چندانی هم برای اثبات آن در دست نیست. در مقابل، کوشیدهایم نشان دهیم که با رجوع به خود آثار نگارگری بهتر مینوان به وجوه زیباشناختی آنها پی برد.