هنر یکی از حوزههای پیچیده و مبهم فعالیتهای بشری است، تولید امر هنری و شناخت علمی از آن دو مقوله متفاوت هستند، به همین سبب مطالعات هنر، مستلزم نگاهی میانرشتهای است تا بتوان تخیل خلاق هنری را در قالب مؤلفههای عقل علمی بررسی کرد. پژوهش هنر به مثابه عرصهای میانرشتهای، میتواند مبنایی برای ترجمان معنای هنری به زبان علوم دیگر باشد. فهم و بیان عقلانی معنای هنری، از مدخل هرمنوتیک گام مهمی برای توسعه این فضای میانرشتهای پژوهش هنر است. هرمنوتیک اکنون به روشی برای تحلیل مفهومی پدیدهها تبدیل شده است. یکی از متفکران هرمنوتیک مؤلف محور، اریک هیرش است او مخالف تکثر معنایی است و معنای مطلق اثر را در دست خالق آن میداند، و با طرح تعاریف مشخص و تازهای از معنا، دلالت، فهم و تأویل، داوری و نقد به همراه توصیف دقیق و موشکافانه اثر، روشی را در فهم بنیان نهاد. در این مقاله با کنکاش در آراء و نظریات هیرش، وجوه اصلی نظریه وی و چگونگی استفاده از آن در تحلیل هنر نگارگری بررسی میشود و در نگاره «یوسف و زلیخا» اثر کمالالدین بهزاد با این رویکرد، ضمن طبقهبندی یافتههای سایرین، با جستجو در قصد مؤلف نتایج تازهای از فرهنگ و هنر دوره تیموری به دست میآید. از این رویکرد میانرشتهای میتوان برای تحلیل سایر آثار هنری نیز استفاده کرد. هدف این نوشتار ایجاد پیوندی میان نظریه هرمنوتیکی و هنر به مثابه عرصهای میانرشتهای است که هنرپژوهان بتوانند با تکیه بر تأویلی درست به تعبیر و نقد آثار خلاقانه و جدید بپردازند و به کشفهای تازهای برسند.
Rahmani J, Zafari S. Hirsch`s Hermeneutical Approach in the Analysis of Painting (The case of Joseph and Zlykha Painting of Behzad). کیمیای هنر 2015; 4 (15) :47-63 URL: http://kimiahonar.ir/article-1-407-fa.html
رحمانی جبار، ظفری نائینی سپیده. پژوهش میان رشته ای در هنر با رویکرد هرمنوتیکی هیرش (مورد پژوهشی تحلیل هنر نگارگری، نگاره یوسف و زلیخا). کیمیای هنر. 1394; 4 (15) :47-63