Associate Professor, Faculty of Architecture. University College of Fine Arts. University of Tehran
چکیده: (7855 مشاهده)
با این فرض که هنر در تلاقی امر محسوس و امر معقول نضج میگیرد، این مقاله بر آن است تا در گفتمان هنر پس از انقلاب
ایران، صورتبندی این دو متغیر را بررسی کند. مطالعه میان رشتهای مقاله حاضر، با بهرهگیری از مدل توپولوژیک «دونات» و «دونات
تیزهای » در پی ارائه شمایی از تحولات نظری هنر معاصر ایران است. در فضای هنری پیشا انقلاب حاکمیت وقت، اوامر و منویات
خود را به صورت دستورالعملهایی از قبیل تجدد و تمدن به جای امر معقول در میآورد و به تبع آن، با توسل به روش تشویق و
تنبیه، امر محسوس را نیز تحت سیطره خود در میآورد. بنابراین، هنر، خصوصا هنرهای تجسمی، در انطباق کامل امر معقول و امر
محسوس مجال بروز پیدا میکنند. اما انقلاب، نظم از پیش موجود را برمیآشوبد و این دو را در وضعیتی بیرون نظام سلسلهمراتبی
قبل قرار میدهد. با تکیه بر روششناسی تحلیل انتقادی گفتمان، در چنین شرایطی بین آنچه بیان میشود و آنچه میتوان بیان کرد
شکافی به وجود میآید که در بدو امر، به نظر میرسد امر معقول و امر محسوس، از هیچ نقطه تلاقی دیگری به جز مادیت اثر هنری
برخوردار نیستند. حال آن که در بازنگری سیر تطور هنرهای تجسمی در مییابیم که «فرهنگ» ایدهای است که از هنر مادیت زدایی
میکند و توامان نظام سلسلهمراتبی پیشین را به شکل دوایر متحد المرکزی در میآورد که در چهار سطح علم، معرفت، حکمت و
شهود از حرکتی افقی نیز برخوردارند. این حرکت که در ظاهر، عاری از هر نظمی است، در مدار آشوبیِ خود به مفهوم فرهنگ
میانجامد.
در این مقاله میان فرهنگ و وجه ظهور فرهنگ تمایز نظری برقرار است. خط فارق این دو مقوله، حلول خلاقیت یا به تعبیر دقیقتر
«امر نو » توامان در دو ساحت کنش فردی و جمعی است. بر این مبنا، امر معقول به وجه اندیشیده نیندیشیدهها تبدیل میشود و در
ادامه، امر محسوس نیز وجه نیندیشیده اندیشهها را نمایندگی میکند. بدین منوال، این مقاله پرسشی ذو وجهین را مطمح نظر دارد:
۱) اگر تفکر با خلاقیت سر سازگاری نداشته باشد، تجربه هنر در تجربه زیسته به چه صورت در میآید؟ و ۲) اگر خلاقیت مستغنی
از تفکر باشد، بسط و گسترش آن با چه موانعی روبرو است؟ این دو پرسش در متن گفتمان هنر پیش از انقلاب ایران به منزله دونات
توپولوژیکی هستند که مسیر افقی «امر محسوس» و مسیر عمودی «امر معقول»، جز در نقطه عزیمت هیچ تقاطع دیگری ندارند. اما
بر اساس مدل پیشنهادی این پژوهش، تیزه (به منزله ظهور خلاقیت در فرهنگ) - که در توپولوژی مدرن همواره از مساحتی متناهی
و محیطی نامتناهی برخوردار است - امر معقول و امر محسوس را به تا خوردگی دچار میکند. از این رو، به جای دو تاییهای متضاد
«امر محسوس» و «امر معقول» با تا خوردگیهای این دو به شکل مجموعههای نو شونده نامتناهی (محسوسیت امر معقول، معقولیت
امر محسوس، محسوسیت امر محسوس ...) روبرو خواهیم بود. به بیان سادهتر آشوب محسوسات در فضای هنری با میانجی
«خلاقیت» آن قدر پیش میرود تا در «پنجره نظم»، آبشار بی پایانی فضای نوینی موسوم به فر هنگ را رقم زند. در فضای فرهنگ،
فرصتها و تهدیدها از نوع دیگری است. چنان که پیدا است این مقاله با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان و بهرهگیری از نظریه
زیباشناسانه دلوز و رانسیر، نسبت میان خلاقیت و ادراک هنری را در بازه زمانی یک دهه قبل و بعد از انقلاب اسلامی مداقه میکند.
مخلص کلام این که، هنر شبیه به یک در، دری نه هنوز در، در امر محسوس یا میل مفرط اتصال یافتگی «زیستنیها » با یکدیگر وقف های
تامل آفرین ایجاد میکند و متعاقباً هنر شبیه به یک پل، پلی نه دیگر پل، در امر معقول یا میل مفرط انفصال یافتگی «زیستهها» سیلانی
خلاقانه فراهم میآورد. این است که در عرصه فرهنگ دو مقوله متناهی سبب ساز جهشی نامتناهی میشوند.
Islami S G, Pouya R. Topographic - based Model of the Creative Art through Revolutionary Culture in Iran. کیمیای هنر 2014; 3 (11) :48-57 URL: http://kimiahonar.ir/article-1-253-fa.html
اسلامی سید غلامرضا، رفوئی پویا. نگاشت مجازی هنر خلاقه از منظر فرهنگ انقلابی اسلامی. کیمیای هنر. 1393; 3 (11) :48-57