امر والا یکی از دقایق پر اهمیت در زیباییشناسی آدورنو و دارای جایگاهی ویژه در فهم او از هنر مدرن و همچنین محتوای معطوف به حقیقت هنر است. اندیشهورزی آدورنو به گونهای است که هر یک از مفاهیم وی در بستر روشی جستارگونه و دیالکتیکی در اتصال و انفصالی چندین باره بههم میآمیزند، تا منظومۀ فکری چند لایه و پیچیدهای را پیرامون آن موضوع فراهم آورند؛ و البته این به معنای ارائۀ تعریف یا طرحی تام و تمام از مساله نیست، چراکه به باور او هر نوع راه حل نهایی گامی در راستای تمامیتطلبی خواهد بود. بر این اساس نوشتار حاضر در وهلۀ نخست به بازیابی امکانات و سویههای مفهوم امر والا در پرداختهای مستقیم و غیرمستقیم آدورنو، بالاخص در آثاری همچون نظریۀ زیباییشناسی و دیالکتیک منفی اهتمام ورزیده است، تا بتواند به درکی جامع از درهم تنیدگی آن با دیگر مفاهیم کلیدی فلسفی و زیباشناختی اندیشۀ او دست یابد. این مسیر از بازمفهومپردازی آدورنو پیرامون والای سنتی و مشخصاً نگرش کانتی آغاز میگردد و تا سرحدات آن در نسبت با ناسازگاریهای هنر مدرن و تحقق حقیقت هنرمندانه امتداد مییابد. آدورنو در مواجهه با اثر هنری معتبر و خودآیین از حقیقتی سخن میگوید که از گسترۀ ظرف مفاهیم و اندیشهورزی فلسفی سرریز میکند و با مفهوم «نااینهمانی» همبسته میگردد. در پژوهش پیش رو، خواهیم دید آنچه راهگشای چنین حقیقتی خواهد بود، امر والا است. این نوشتار کیفی، هدف توسعهای و رویکرد توصیفی ـ تحلیلی و متنمحور دارد و مبتنی است بر متون پراهمیت آدورنو پیرامون هنر و زیباییشناسی، و همچنین آن دسته از نوشتارهای فلسفیش که راهگشای فهم ایدههای هنری وی هستند.