هنر پیکرسازی یونانی، کاملترین و مناسبترین ریختِ تجسمی برای بیان امر الهی در دین هنری یونانی و انواع مشابه خود در ادیانِ پیشین و پسین است. در پیکرسازی یونانی صورت و محتوا به صورت متعادل و در تعامل با یکدیگرند، روح و مادّه هیچیک بر دیگری چیرگی ندارد. روح (امر الهی)، منزل مناسب خویش را پیکر انسانی تشخیص میدهد و این خودآگاهی از طریقِ «کارِ» هنرمند، بیان شده و نمایان میگردد. بنابراین خدایان ایدئال و آرمانی دین هنری، که در حماسههای یونانی متولد شده بودند، در هنر پیکرسازی، صورت عینی و انضمامی یافتند. در هنر پیکرسازی یونانی، روح از توحش پیشین دست کشیده و مدنیت را مناسبِ آزادی کرانمند خویش مییابد. بنابراین در پیکرسازی یونانی اتحادی بین خدا و انسان به دست میآید که هر یک را نیازمند دیگری میکند و انسان یونانی به خاطر رابطه حسّی بیواسطه با امر الهی احساس در خانه بودن دارد. هنر پیکرسازی با همکاری معماری (معبد)، نقش بیهمتایی برای تشکیل «ملت» در یونان عصر کلاسیک دارد. علاوه بر آن تنیافتگی خدا در دین هنری یونانی، زمینه را برای ظهورِ انسان- خدای مسیحی فراهم میآورد. با اینحال هنر پیکرسازی یونانی در بیانِ شایسته امر الهی نابسنده است، این نابسندگی به محدویتِ کلِّ هنر بر میگردد.