[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
درباره پژوهشکده هنر::
مقالات در دست انتشار::
فهرست داوران::
::
ISSN: ۲۲۵۱-۸۶۳۰
 e-ISSN: ۲۲۵۱-۹۹۷۱
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۳ نتیجه برای پارچه

آمنه مافی‌تبار، فاطمه کاتب، منصور حسامی،
دوره ۵، شماره ۲۱ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

بازنمایی تصویری، مفهومی چندبعدی و عمیق است که معمولاً در سادهانگارانهترین وضع، معادل واقعنمایی ادراک میشود. در این نگاه، چون نظم در بیشتر موارد با انتزاع و تکرار همراه است، بازنمود واقعنما را به نقص دچار میکند. در چنین شرایطی، بازنمایی تصویری و نظم در تقابل یکدیگر قرار دارند، بهطوریکه با افزایش نظم در یک تصویر، بازنمایی رو به کاستی گذارده؛ به واگرایی و ضعف دچار میشود. اما در نگاه «ارنست گامبریچ» بهعنوان یکی از اندیشمندان شاخص روانشناسی ادراک دیداری، بازنمایی تصویری بیش از واقعنمایی، متأثّر از چگونگی دریافت مخاطب در شرایط حسی و فرهنگی خاص خود است؛ خصلتی که باعث میشود تصویر در عین وفاداری به میثاقهای خود، تحت وجوهی تازه تعین پیدا کند. با در نظر داشتن این اندیشگاه، مقاله حاضر با این پرسش شکل میگیرد: «دیالکتیک یا رویارویی دو عنصر بازنمایی و نظم در هنرهای تزیینی و خاصه در طرح پارچههای محرمات چگونه تعریف می‌‌‌شود؟» درحقیقت این مقاله با روش تحلیلی و بهرهگیری از مطالعات اسنادی این هدف را دنبال می‌‌‌کند که با مداقه در آراء «گامبریچ»؛ تعامل بازنمایی تصویری و نظم در هنرهای تزیینی را مورد بررسی قرار دهد و آن را به طرح پارچههای محرمات تسری بخشد. درنتیجه گزینش این چارچوب نظری بهدست میآید؛ با افزایش نظم در هنرهای تزیینی که معمولاً محصول انتزاع و الگوسازی است، بازنمایی نه تنها تقلیل نمییابد، بلکه وسیعتر میشود. بدین حیث، درک و دریافت، نامتناهی شده و در بخش عمدهای به مخاطب واگذار میگردد. در این بین، طرح پارچههای محرمات به جهت الگوی راهراه تکرارشونده با امتناع از تحمیل همانندسازی واقعیت بر مخاطب، دریافت و تفسیر را در مرتبه بالایی از انعطاف، به او اعطاء کرده و میزان اثربخشی آن را به قدرت تکرار الگو، تقویت میکند.

شهره فضل‌ وزیری، احمد تندی،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

احیای دوباره موضوع آیکونوگرافی(iconograph)و آیکونولوژی(iconology) در نظام­مطالعاتی اندیشه و فرهنگ­غرب حضور پر اهمیتی یافته است. در این مقاله سعی شده، به دلایل انتخاب موضوع نقش لیلی و مجنون و جهان بینی شرایط خلق این آثار توسط غیاث الدین نقش بند تاحدود قابل استنادی، دست یافت. به همین منظور با تکیه بر نظریه آیکونوگرافی وآیکونولوژی، درونمایه­های تصویر لیلی و مجنون در ادبیات و تفکر غالب بر فرهنگ و زمینه ای که اثر در آن پدید آمده، بررسی می­شود. جهت نیل به این مقصود پس از پرداختن به ادبیات داستانی لیلی و مجنون، پارچه­هایی منقوش به این روایت را دردوره صفوی با تکیه بر مراحل : توصیف، تحلیل و تفسیر مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. دردوره­های تاریخی نساجی ایران خصوصا در دوره صفوی موضوعات نگارگری در نقوش پارچه ها به کرات بکار گرفته شده است که در این مورد روایت تصویری از خمسه نظامی مورد توجه بافنده بوده که غیاث­الدین با این انتخاب نقش بر پارچه زده است.  

آمنه مافی‌تبار، فاطمه کاتب، منصور حسامی،
دوره ۷، شماره ۲۷ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

در نیمه دوم سده بیستم میلادی؛ رودلف آرنهایم و ارنست گامبریچ به‌‌‌‌عنوان اصلی‌‌‌‌ترین نظریه‌‌‌‌پردازان حوزه ادراک دیداری، به‌‌‌‌صورت جداگانه نسبت به ایضاح چگونگی خوانش تصویر اقدام کردند. به جهت تعلق خاطر آرنهایم به گشتالتیست‌‌‌‌ها، پذیرش نیروی‌‌‌‌های ذهنی و هنر مدرن از سوی او بیشتر بود. آرنهایم بر آن بود تا به کمک سازماندهی حسی، خصوصیات شکلی را به کلیت معنادار بدل ساخته و مبنایی برای تمام بازنمایی‌‌‌‌ها فراهم گرداند اما گامبریچ بر دو پارگی ادراک استدلال می‌‌‌‌کرد و به فرآیند ایجاد تناسب بین آموزه‌‌‌‌های اندوخته در ذهن با موقعیت حاضر اصرار می‌‌‌‌ورزید. او به دلیل تعهد به فرآیند ساخت و تطبیق، باور داشت بازشناسی نوع بشر درگرو تفکر مفهومی قرار دارد. حال پرسش آن است: «چگونه می‌‌‌‌توان از منظر تقابل ذهنیت‌‌‌‌گرایی رودلف آرنهایم و عینیت‌‌‌‌گرایی ارنست گامبریچ، نسبت به تعیین حدود خوانش تصویر اقدام کرد و نتیجه را در مطالعه هنر به‌‌‌‌کار گرفت؟» هدف نگارندگان آن است با روش تطبیقی ـ تحلیلی و بهره‌‌‌‌‌‌‌‌گیری از مطالعات اسنادی؛ چگونگی ادراک تصویر را تعریف کنند و نتیجه را در دوتخته پارچه قاجاری به چالش بگیرند. نتیجه نشان می‌‌‌‌دهد در مواجه نخست، مشاهده‌‌‌‌گر به آنچه اشتیاق دارد، توجه می‌‌‌‌کند و آنچه را که در طلبش نیست، نادیده می‌‌‌‌انگارد. به‌‌‌‌طور قطع هر تصویر از نوع استلیزه یا طبیعت‌‌‌‌گرا، تحت مجموعه‌‌‌‌ای از اصول استنباطی و قراردادی تعریف می‌‌‌‌شود تا فرم شیء در قالب دوبعد به نمایش درآید بنابراین هر نوع نمود تجسمی بر سطح، محصول انتزاع ذهن است که آن را روی صفحه تعریف کرده است پس ناظر در فهم هر نوع تصویر باید بر تفکر دیداری تکیه کند و در صورت لزوم برای توفق بر درک نارسایی حاصل از کاستی یا پیچیدگی زیاده از اندازه، به حدس‌‌‌‌های حافظه و تجربه‌‌‌‌های پیشین از عینیت حاضر رجوع کرده؛ ساختار کلی را انتخاب یا تکمیل نماید. جزییات دلخواه را در صورت وجود در جای خود بنشاند و بر اساس شرایط ایجابی، مورد تأکید قرار ‌‌‌‌دهد.


صفحه 1 از 1     

Kimiya-ye-Honar
Persian site map - English site map - Created in 0.06 seconds with 28 queries by YEKTAWEB 4714