[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
درباره پژوهشکده هنر::
مقالات در دست انتشار::
فهرست داوران::
::
ISSN: ۲۲۵۱-۸۶۳۰
 e-ISSN: ۲۲۵۱-۹۹۷۱
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۲ نتیجه برای جرج دیکی

منصوره مصیبی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

جرج دیکی، نظریه نهادی هنر را بر اساس دو شرط لازم ضابطه بندی می‌کند که بر روی هم برای شکل‌گیری اثر هنری لازمند. شرط اول تعریف در روایات گوناگون نظریه، بدون تغییر بیان می‌دارد که اثر هنری در درجه اول و قبل از هر چیز باید شیئ مصنوع باشد. دیکی این ویژگی نانموده و غیر قراردادی در تعریف خود را به عنوان نقطه آغاز استدلال در برابر ضدذات گرایانی از جمله وایتس به کار می‌برد، و اینگونه مصنوعیت را به عنوان خصیصه ذاتی هنر برمی‌شمارد. دیکی علاوه بر حفظ معنای سنتی مصنوع که با صناعت و ساخت و تغییر در ماده مورد استفاده پیوند دارد، معنایی متفاوت از مصنوع را می‌پروراند که با شکل معاصر و پیشرو هنر سازگاری بیشتری یابد. او در روایات اولیه آن را به واسطه مفهوم اعطای شأن مصنوعیت از جانب شخصی به نیابت از عالم هنر توضیح می‌دهد و در روایت نهایی با مفهوم استفاده از یک مدیوم به منظوری خاص و در بستر عالم هنر. منتقدان با وجود انتقادات فراوان بر مفاهیم به کار رفته در تعاریف نهادی، استدلال او در اثبات مصنوعیت به عنوان یکی از شروط هنر را در شکست رویکرد ذات گرا و احیای علاقه به تعریف هنر موثر می‌دانند.


محسن ساربان‌نژاد، نادر شایگان‌فر،
دوره ۱۲، شماره ۴۷ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده

تأمّلاتِ دیوید هیوم در باب زیباشناسی و معیارِ ذوق و نیز فلسفه هنر جرج دیکی که در قالب نظریه نهادی هنر ارائه شده، هر دو بر خاستگاهی اجتماعی و جامعهشناختی استوارند. از دیدگاه هیوم ملاکِ صحت و اِتقانِ احکام زیباشناسانه، حُکمِ عامِ داورانی است که بنا به برائت از نقص در قوّه ذوق در همه شرایط صادق و صحیح است. نظریه نهادی هنر با عطفِ نظر به لزومِ بازتعریفِ مرزِ مُفارقِ هنر از ناهنر در میانه قرن بیستم ارائه شد. نظریهای که بر اساس آن، اعطای شأن هنر به شیئی مصنوع، از سوی شخص یا اشخاصی صورت میگیرد که به نیابت از عالَمِ هنر در مقام نهادی اجتماعی عمل میکنند و داوری ایشان در اعطای شأن به شیءِ مصنوع، در جهت ارزیابی یا ارجگذاری به مثابه اثر هنری نسبت به آرای دیگر، به دلیل ارتباط مستمر با عالَم هنر و سلامتِ قوّه ذوق، قبول عام یافته و واجد مرجعیت است. درنتیجه پرسش اصلی تحقیق این است که از طریق چه سازوکاری شرط لازم و کافی برای صحتِ احکامِ ذوقی و ارزشگذاری آثار هنری از یک سو، و تعریفِ هنر از طریقِ تمیزِ هنر از غیرِ هنر از سوی دیگر، از جانب «داوران حقیقی» و افراد «ذیصلاح» تأمین و تضمین میشود؟ این پژوهش که با استفاده از روش تطبیقی به انجام رسیده و دادههای آن به شیوه کتابخانهای گردآوری شده است، ابتدا به مطالعه مفهوم حُکمِ ذوقی میپردازد، سپس نسبتِ زیباشناسی هیوم و نظریه نهادی هنر را میسنجد.


صفحه 1 از 1     

Kimiya-ye-Honar
Persian site map - English site map - Created in 0.07 seconds with 27 queries by YEKTAWEB 4714