با کاربست رویکرد پدیدارشناسی در تحلیل شبیهخوانی با هدف روشنسازی شرایط بنیادین تحقق آن، کوشیدهایم به این پرسش پاسخ دهیم که: چگونه شبیهخوانی با عمل کلام جاری اجراگران و دیگر عناصر اجرایی قوام مییابد؟ این نحوه تحلیل متفاوت از نگرشی است که شبیهخوانی را صرفاً بر پایه ساختار متنی و ادبی آن تعریف میکند. در این مقاله براساس نظریه اشکال پدیداری حضور بازیگر در تئاتر که توسط برت. ا.ُ استیتس ارائه شده، پدیداری حضور اجراگر در شبیهخوانی تحلیل و ارزیابی شده است. استیتسک کاربرد پدیدارشناسی را در فهم ساختار صوری اجرای تئاتر از طریق بررسی نحوه حضور بازیگر به عنوان عنصر اصلی یک رویداد تئاتری و به طور خاص عمل کلام جاری در اجرا نشان داده است. وی همچنین سه حالت ضمیری خودبیانی، مشارکتی و بازنمایی را در رویارویی مخاطب با بازیگر در یک اجرای تئاتری معرفی کرده است. این سه حالت ضمیری میتواند به عنوان مبنایی در تحلیل چگونگی تجربه یک رویداد تئاتری در یک دوره تاریخی و زمینه فرهنگی، به کار گرفته شود. در چارچوب نظریه مورد اشاره، شبیهخوانی قطعه اجرایی سیال و ابَرگونهای میان سه حالت حضور اجراگر است که طی آن مخاطب و اجراگر در پیوندی دینامیک با یکدیگر جهانی مشترک از تجربه و آگاهی را رقم میزنند.