معمای تفسیر در آثار ساموئل بکت (براساس رهیافتهای تئودورآدورنو مبنی بر تفسیر اثر هنری)
|
محمد رحیمیان شیرمرد* |
دانشگاه آزاد اسلامی |
|
چکیده: (18294 مشاهده) |
معناباختگی، به مثابهی مهمترین خصلت زیباییشناختیِ آثار ساموئل بکت و آنچه تئاتر ابسورد نامیده میشود، شیوهای از
مواجههی آثار هنری مدرنیستی با اضمحلال و فروپاشی معنا و وضعیت ناشی از بحران مدرنیته است. این آثار از طریق نفیِ معنا
و به عبارتی با رویکرد نفیگرایانه، که از فرم و شیوهی مواجههی اثر با مسائل خود ناشی میشود، در جهت بیانِ بیانناپذیری امرِ
ناممکن تلاش میکنند.
این مقاله میکوشد از منظر زیباییشناسی آدورنویی و در چارچوب رهیافتهای وی در خصوص اثر هنری، نشان دهد که
معناباختگی در آثار نمایشی بکت، نه تنها ضرورتی فلسفی و هنری است، بلکه به عنوان خصلت اجتنابناپذیرِ فرم این آثار، حاصل
معماگونگی آنها است. بر همین اساس، دیالکتیک نهفته در بطن اثر هنری به مثابهی معما، آن را مستعد تفسیر میسازد، اما اثر
به همان اندازه که مشتاقِ بروز و ظهور محتوای حقیقیِ خود است به همان میزان هم از این امر پرهیز میکند و با نفی هرگونه
تفسیری در ابهام و گنگبودگی بیشتر فروم یرود. در تقابل با این کنشِ تفسیرگریزِ اثر هنری، تفسیر میکوشد با پیشگیری از
گسست عناصر اثر و غلبه بر تعیّنناپذیری آنها خود را از بطن اثر نمایان سازد و با ظهور از ورای محاق معما، بر ابهام و عبثنماییِ
آن چیره شود. اما واضح است که در این دیالکتیکِ سلبی آنچه همواره غایب خواهد ماند معنای معمای اثر است. |
|
واژههای کلیدی: بکت، آدورنو، تئاترابسورد، معناباختگی، مدرنیته، مدرنیسم، امر ناممکن، اثر هنری، معما، تفسیر، دیالکتیک |
|
متن کامل [PDF 272 kb]
(6673 دریافت)
|
نوع مطالعه: پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1392/12/5 | پذیرش: 1392/12/5
|
|
|
|
|
ارسال نظر درباره این مقاله |
|
|