تاریخ دین زردشتی به لحاظ مستندات چندان غنی نیست و این کمبود هم در منابع نوشتاری و هم در منابع تصویری به چشم
میخورد. بسیاری از متون مربوط به این دوره از بین رفته و بخش عمده منابع برجا مانده در سدههای بعدی به نگارش در آمدهاند
و تا مدتها بنا به سنّت شفاهی حفظ شدهاند. از طرف دیگر، دین زردشتی با شمایلپرستی مخالف بود و به همین سبب منابع
تصویری دینی به جا مانده نیز بسیار اندک است. زردشتیان معتقد بودند تندیسْ مکانی برای سکنیگزینی نیروهای اهریمنی
است، از این رو ساختن و پرستش تندیس منع میشد. در نتیجه، سنّت تفسیر در دین زردشتی اساسا مربوط به اوستاست و
چنین به نظر میرسد که این سنّت حتی زمانی که اوستا به کتابت در نیامده بود نیز رواج داشت.
این مقاله در نظر دارد ابتدا به سیر عقاید ایرانیان باستان در زمینه شمایلآفرینی و شمایلپرستی بپردازد تا دلایل این کمبود
منابع تصویری را تبیین سازد و سپس سنّت تفسیری رایج در ایران باستان، یعنی همان تفسیر اوستا و ترجمه آن را که برای
زردشتیان دارای اهمیت و اعتبار بود، معرفی کند و سیر تحول آن را بررسی نماید. در نهایت، با کمک تفسیر اوستا به تفسیر
پلاک مربوط به سده 7 و 8 پ م از تصویر زروان بپردازد. در واقع، برای تفسیر اثر از تفسیر متن بهره گیرد. این روش ما را به این
نکته رهنمون میسازد که آیا میتوان مابین تفسیر متن دینی و تفسیر اثر هنری ارتباطی یافت؟ آیا دانش نوین زبانشناسی که
یافتههای ما را از متن افزوده میتواند شناخت ما را از آثار فرهنگی و هنری این دوره نیز بیشتر کند؟
Akhavan Aghdam N. Exegesis in Ancient Iran and Its Influence on Artwork Interpretation. کیمیای هنر 2013; 2 (6) :21-34 URL: http://kimiahonar.ir/article-1-70-fa.html
اخوان اقدم ندا. مبانی تفسیری در حکمت ایران باستان و تأثیر آن بر تفسیر آثار هنری. کیمیای هنر. 1392; 2 (6) :21-34