۸ نتیجه برای کمال
جواد امین خندقی،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده
فارابی به عنوان «معلم ثانی» و مؤسس فلسفۀ اسلامی، یکی از مهم ترین فیلسوفان در عرصۀ فلسفۀ اسلامی است. او همانند
دیگر فیلسوفان و عرفای مسلمان بحث مستقلی در رابطه با تمام مفاهیم زیباشناسی ندارد. در این پژوهش تلاش میشود یکی
از مهم ترین مفاهیم زیباشناسی مدرن، یعنی «داوری زیباشناختی»از منظر فارابی، تحلیل شود و برای رسیدن به این امر، از برخی
مفاهیم کلیدی در نظام زیباشناسی کانت به عنوان یکی از نقاط عطف زیباشناسی مدرن، استفاده میشود. در این نوشتار با استفاده
از روش گردآوری کتابخانهای و تحلیل محتوا، ابتدا مفاهیمی همچون «کمال ثانی» در فلسفۀ فارابی و «ایدئال زیبایی» در فلسفۀ
کانت بررسی میشود و پس از آن تلاش میشود تبیینی نوین از داوری زیباشناختی از منظر فارابی ارائه گردد. نتایج این پژوهش
نشان میدهد هنر معیار برای ارزیابی زیباشناختی از منظر فارابی هنری است که دارای ویژگیهایی که نوع آن شیء اقتضا میکند،
باشد و مخاطب را به سوی سعادت حقیقی سوق دهد. این معیار متناظر با تعریف ایدئال زیبایی کانت است که با ترکیب ایده
متعارف و ایده عقلی در فلسفۀ کانت وضوح می یابد.
مهدی بهرامی،
دوره ۴، شماره ۱۴ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده
بحث مابعدالطبیعه و به طور کلی متافیزیک از جمله مسائل فلسفی است که در فلسفه اسلامی بسیار به آن پرداخته شده
است و فیلسوفان مسلمان به این جنبه از فلسفه توجه بسیار زیادی داشتهاند و اساس فلسفه خود را بر مباحث متافیزیکی یا
مابعدالطبیعه و به تبع آن یکی از مهمترین مسائل آن یعنی اثبات وجود خداوند قرار دادهاند. لذا در فلسفه فیلسوفان مسلمان
اثبات خداوند و به طور کلی مسائل مربوط به معرفتشناسی الهیاتی بسیار مهم بوده است. فارابی از جمله نخستین فیلسوفان
مسلمان و معروف به معلم ثانی است که بر پایه مباحث ارسطویی، فلسفه اسلامی را از منظر خویش مدون ساخت. حال سؤال
این تحقیق این است که چه ارتباطی میان مباحث متافیزیکی فارابی و زیباییشناسی وجود دارد؟ آیا در این فلسفه که مبنا و
اساس آن متافیزیک و مابعدالطبیعه است زیباییشناسی جایی خواهد داشت و اگر دارد جایگاه آن چگونه است؟ به طور قطع
نمیتوان مباحث زیباییشناسی را از فلسفه فارابی حذف کرد برای این مهم نخست باید مبانی الهیاتی فلسفه فارابی را تشریح
کرد و در مرحله بعد باید به سخنان فارابی درباره هنر و زیبایی و ارتباط آن با خداوند و عقل اول پرداخت. بر این اساس این
تحقیق با روش تحلیل فلسفی به تبیین این ارتباط خواهد پرداخت و نحوه و چگوئی این ارتباط را روشن خواهد کرد.
عباس قربانی، ابوالفضل قربانی،
دوره ۵، شماره ۲۰ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
ما جهان و اشیاء را زیبا مییابیم؛ اما سؤالاتی بی درنگ ذهنمان را میخلد: «چرا جهان به جای اینکه زیبا نباشد، زیباست؟» و «چرا انسانها به وجود زیبایی معتقدند؟». این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر هستیشناسی صدرایی، زیبایی را مساوق وجود و امری مشکک معرفی میکند و همچنین آن را دارای مظاهر و ذاتی کل هستی میشمرد. فاعل زیبایی جهان همان واجب الجمال یا حقیقت عینی زیبایی است. از آنجا که خارج از حقیقت وجود هم چیزی نیست، علت غایی نیز هموست. لذا جهان به عنوان معلول زیبایی مطلق و یا تجلی آن، زیبا میباشد. در پاسخ سؤال دوم میتوان گفت که انسانها از طریق شناخت زیبایی مطلق به عنوان علت یا مُظهرِ و همچنین از راه تأثیرپذیری از امور زیبا به وجود زیبایی معتقد میشوند.
مرتضی شجاری، صفا سلخی خسرقی، مازیار آصفی،
دوره ۶، شماره ۲۲ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
مساجد سنتی در معماری اسلامی به گونهای طراحی شدهاند که به واسطهی ویژگی سیالیت خود، مرحله به مرحله ناظر را دعوت به تجربهی حرکت از درجات پایین تا به درجات عالیتر مینماید. بطوریکه مراتب تکاملی انسان در حکمت صدرایی، قابل انطباق با مراحل حرکت در معماری میباشد. هدف این مقاله شناسایی چگونگی اثربخشی حرکت در فضای معماری در به کمال رسیدن ناظر آن است. روش تحقیق منتخب از نوع تفسیری است که ارتباط محرکهای فضای سیال را با حرکت جوهری نفس آدمی در متن یک تجربه ادارکی ناظر ازفضا بازگو میکند. یافته های تحقیق اشاره به این نکته دارد که موفقیت یک اثر معماری زمانی است که فضا حالت خنثی نداشته و ناظر خود را متأثر سازد. چنین فضایی که ناظر را ترغیب به حرکت کرده و عنان چشم، پا و ذهن مخاطب را از دستش خارج کرده و در مسجد کبود تبریز این امر به خوبی قابل مشاهده است.
گلنار نریمانی،
دوره ۸، شماره ۳۰ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
نوشتار حاضر به بررسی نظریه امر والای موزس مندلسزون، اندیشمند عقلگرای آلمانی میپردازد. اهمیت چنین متنی در آن است که اولاً پژوهشهای چندانی درباره نظریه امر والای مندلسزون در زبان فارسی انجام نشده؛ ثانیاً در فلسفه قاره نیز اغلب یا به دیگر وجوه فلسفه مندلسزون پرداخته شده، یا اهمیت زیباییشناسی امر والایاش زیر سایه اندیشمندانی مانند باومگارتن، کانت کمتر به چشم آمده است. بنابراین، اهداف اصلی پژوهش حاضر نخست، معرفی یکی از چهرههای شاخص زیباییشناسی آلمانی قرن هجدهم است؛ و سپس تحلیل نظریه امر والای او که هم در مقام پُلی میان نظریههای امر والا در زیباییشناسی بریتانیایی و آلمانی عمل میکند، هم بر شکلگیری نظریه امر والای کانت تأثیر داشته و هم خود بداعتی دارد که آن را مستقلاً مبدّل به حوزهای مهم برای پژوهش میسازد. پژوهش حاضر با روش متن محور و براساس متون اصلی مندلسزون درباره امر والا انجام شده است تا وجوه گوناگون این نظریه سنجیده شوند. از این رهگذر نتیجه گرفتهایم که گرچه مندلسزون تا حدی وامدار نظریه برک بود و آن را به جهان آلمانی معرفی کرد؛ به سبب پایبندیاش به عقلگراییِ وُلفی، خود نظریهای بدیع را بسط داد که از یک سو مفهوم کمال و دیگر اصول اساسی زیباییشناسی عقلگرایانه را حفظ میکند و از سوی دیگر عناصر نوی نظریه امر والای برک را، در چارچوب نظریه امر والای خود میآورد. بنابراین، در بخش نخست مقاله کلیات زیباییشناسی مندلسزون را طرح کردهایم و در بخش دوم با جزئیات بیشتر به بررسی وجوه گوناگون نظریه امر والای او با تکیه بر متون اصلیاش پرداختهایم.
زینب رجبی، حسنعلی پورمند،
دوره ۸، شماره ۳۲ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
نظریه ترامتنیت ژرار ژنت، تقسیمبندی نظاممندی را در دامنه مطالعات بینامتنی عرضه نمود. این نظریه شامل پنج دسته از جمله بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت و بیشمتنیت میشود. در این مقاله نگاره «حکایت یوسف و زلیخا» اثر کمالالدین بهزاد با هدف تبیین پنج رابطه ترامتنی به منظور شناسایی بهتر ابعاد گوناگون این نگاره تحلیل شده است. سؤالات مقاله عبارتند از: نگاره یوسف و زلیخا اثر بهزاد دارای کدامیک از روابط ترامتنی از منظر ژنت است؟ این نگاره بعنوان متنی بصری چگونه در ارتباطات ترامتنی تعریف میگردد؟
مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی انجامشده و شیوه جمعآوری اطلاعات کتابخانهای است. یافتههای تحقیق نشان میدهد نگاره شامل بینامتنهای صریح قرآنکریم، بوستان سعدی و یوسف و زلیخای جامی و بینامتنهای ضمنی و تصویری بصورت اشکال و رنگها است. نگاره دربردارنده سرمتن اخلاقی-تعلیمی است. تفاسیر و نقدهای مربوط به این نگاره فرامتن آن است و همچنین پیرامتنهایی درونی در آن وجود دارد. از منظر بیشمتنیت نیز در دسته جایگشت قرارمیگیرد.
علیاکبر جهانگرد، محبوبه شیخی،
دوره ۱۱، شماره ۴۵ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
تأثیر کمالالملک بر هنر معاصر ایران، امروزه امری بدیهی قلمداد میشود. این تأثیر شروعی بر تغییر پارادایمهای حاکم بر نقاشی ایرانی بود. علیرغم جایگاه تأثیرگذار کمالالملک، بحث درباره این تأثیر و جایگاه او همیشه یکسان نبوده و شاید بتوان گفت کمتر هنرمندی در هنر معاصر ایران این میزان تفاوت در ارزیابی را از سر گذرانده است. مجله «هنر و مردم» بهعنوان یکی از نشریات پیشگام هنری ایران، با ساختاری دولتی و متأثر از شتابزدگی ناگزیر مدرنیزاسیون در دهه ۴۰و۵۰، یکی از نخستین نمونههایی است که به معرفی کمالالملک پرداخته است. در این متون به فراخور زمانه تعاریف متغیری از کمالالملک ارائه شده است. این پژوهش بر آن است تا با تحلیل چگونگی معرفی کمالالملک در مجله «هنر و مردم»، نسبت این معرفی را با تحولات نوگرایی مشخص نماید. ازاینرو که هدف بنیادی پژوهش، در راستای تحولات تاریخی زمانه مدنظر حاصل میشود، پژوهش پیشرو از روش تاریخی ـ تحلیلی با اتکا به کتب و مقالات با موضوع تاریخ معاصر ایران و آرشیو مجله، گردآوری شده است. نتایج نشان میدهد که معرفی کمالالملک در مقالات نشریه را میتوان در سه گروه طبقهبندی کرد: ۱. شگفتیآفرین بودن آثار از جهت واقعنمایی و شباهت بهعکس، اما با برخی کمبودهای فنی، ۲. آثار در حد کپی بوده و ضرورت روز جامعه مدرن توجه به هنرهای روز غرب است، ۳. کمالالملک به تاریخ پیوسته و در زمان خود تحول آفریده که این تحول متناسب با شرایط روزگار او بوده است.
یعقوب آژند، سپیده سامی،
دوره ۱۲، شماره ۴۶ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده
رضا کمال شهرزاد از جمله نویسندگانی است که اکثر آثارش برگرفته از داستانهای هزار و یک شب است و نمایشنامه عباسه خواهر امیر یکی از آن هاست. این اثر و همچنین خود داستانهای هزار و یک شب منبعث از متون دیگری هستند که باب بحث روابط بینامتنی و مفهوم بینامتنیت را باز میکنند. در این مقاله سعی شده است با استفاده از منابع کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی، نوع برگرفتگی نمایشنامه عباسه خواهر امیر از حکایت نعم و نعمت موجود در کتاب هزار و یک شب با استفاده از نظریه بیشمتنیت ژرار ژنت مورد تحلیل قرار گیرد و این فرضیه ثابت یا رد شود که نمایشنامه دارای برخی ویژگیهای درام اکسپرسیونیستی است. از این رو ابتدا نظریه ژنت و عناصر روایت از منظر او توضیح داده شده و سپس تغییرات و دگرگونیهای تراسبکی مورد تحلیل قرار گرفته است. در پایان، این نتیجه حاصل شده که نمایشنامه با وفاداری به برخی ویژگیهای داستانهای ایرانی به سبک اکسپرسیونیسم نیز نزدیک شده است.