[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
درباره پژوهشکده هنر::
مقالات در دست انتشار::
فهرست داوران::
::
ISSN: ۲۲۵۱-۸۶۳۰
 e-ISSN: ۲۲۵۱-۹۹۷۱
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۹ نتیجه برای موسیقی

پویا سرایی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده

شاید بنیادی ترین وجه مشترک سه منظربنیادین: اثر هنری، هنرمند و مخاطب، هم گرایی آنان در ابرازِ این قاعده کلی است که “هنر، بیان است”. منش بیانی ذاتی هنر، دربرخی از ادوار و در گستره های فرهنگی متفاوت، می تواند معطوف به “بیانگری” نیز باشد؛ مانند موسیقی اپرا که به طور خودآگاه، بازنمای واقعیت و یا موسیقی رمانتیک سده ۱۹ م که فرانمای احساسات مؤلف آن است. این منش “بیانگری” موسیقی درتلقی بسیاری از متفکران، آنگاه که موسیقی به یک نام، نامیده یا با شعر و یا تصویری همراه می شود، بیش از پیش نمود می یابد. این نوع خودآگاه بیان درهم نهادی با بیان همیشگی هنر است. در این مقاله، نخست بنیانِ بیان و بیانگری در زیبایی شناسیِ موسیقی به روش توصیفی، موردِ مطالعه واقع می گردد. سپس متغیرهای توصیفی فوق الذکر، در حوزه هنرهای تجسمی و در ادامه، ضمن معرفی دو مفهوم بیانِ سوبژکتیو و بیان ابژکتیو، امکان گذار و تعاملِ این دو مفهوم در موسیقی مورد بحث قرارمی گیرد. سپس با در نظر گرفتن نسبت بیانِ ابژکتیو ـ سوبژکتیو و در ادامه طرحِ مفهوم تجانس اقناع کننده، چالش این گذار در بیانِ موسیقی اسلامی ـ ایرانی بررسی خواهد شد. در انتها، از سویی نتیجه می شود: الف) فرّاریتِ ومنش زمانمندِ موسیقی، همواره باعث می شود که موسیقی در زمان تلاقی با سایر هنرهای تجسمی، بیش از آنها، منشِ بیانگری سوبژکتیو به خود گرفته و بیانگرِ نیت یا قصدی باشد. ب) موسیقی اسلامی ـ ایرانی نمی تواند مصداقی از نظریه بیانگریِ موسیقی باشد، بلکه به عکس، در تقابل با آن است.
اسماعیل پناهی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۱ )
چکیده

بوئتیوس به عنوان آخرین فیلسوف رومی ـ مسیحی و نخستین اندیشمند دوره قرون وسطی، با ترجمه و تفسیر آثار، نقش چشمگیری در انتقال اندیشه های منطقی، فلسفی و علمیِ یونان باستان ایفا کرد. اندیشه های بوئتیوس در بحث زیبایی و هنر بن مایه هایی افلاطونی و فیثاغوری دارد. در تألیفات اصیلِ وی کتاب مستقلی درباره هنر و زیبایی شناسی به معنای امروزی آن نمی توان یافت، اما زیبایی شناسی و نظریه هنر وی در رساله ای به نام [در باب] موسیقی بیان شده است. در این مقاله به بازسازی و تبیین آرای بوئتیوس در خصوص زیبایی و هنر می پردازیم. ابتدا با مروری اجمالی بر اندیشه های فلسفی و الاهیاتی وی، جایگاه وی را در شکل گیری نظریه های هنر و زیبایی در قرون وسطی را بررسی کرده و در پایان با ذکر ممیزات و شاخصه های آرای وی در هنر و زیبایی به تحلیل این آراء می پردازیم. بوئتیوس تحت تأثیر تفکر ریاضی و هندسی فیثاغوری، مفاهیم هماهنگی و تناسب در فرم را به عنوان معیار زیبایی در نظر گرفته، و مفهوم زیبایی را به نمود و پدیدار اشیاء مربوط می داند. وی هنر واقعی یا به تعبیر خودش تنها هنر آزاد را موسیقی می داند و با گسترش مفهوم موسیقی، از موسیقی کیهانی، موسیقی [روح] بشری و موسیقی ابزاری (یا سازی) سخن می گوید. وی با نگرشی افلاطونی، هنرمند یا موسیقیدان واقعی (یا آزاد) را کسی می داند که با بینش و بصیرتی عقلانی قادر به ادراک هارمونی و هماهنگی موجود در افلاک کیهانی و روح انسانی باشد.
سید کمال حاج سید جوادی،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده

هر اثر هنری در بستر زمانی و مکانی خاصی از سوی مخاطبان دریافت و فهم می شود و گاهی مورد نقد و تفسیر قرار می گیرد. رویکردها و روش های مختلفی در تفسیر اثر هنری طرح شده و درباره آن بحث کرده اند؛ از هرمنوتیک و نشانه شناسی گرفته تا روش های تأویل فلسفی و عرفانی. در تفسیر اثر هنری مؤلفه هایی چون زمان و مکان و آگاهی از تاریخ و هنر و متن اثر دخالت دارند. در این میان، پیشفرض های فکری، فلسفی، فرهنگی، تاریخی و ... مفسّر نقش تعیین کننده ای در نوع نگاه مفسّر خواهد داشت.

هرچند مفسّر اثر هنری با اثر عینی ملموس و قابل تجربه ای روبه روست،نوع رهیافت و برداشت وی از لایه های ظاهری و باطنی اثر ارتباط مستقیمی با تصورات و پیش فرض ها و پیش فهم های او دارد و فهم و تفسیر وی را در رابط های بینامتنی با متون از پیش تجربه شده قرار می دهد.

سؤال اصلی این مقاله آن است که آیا ورود و تأثیر چنین پیش فرض ها و تعلقاتی در تفسیر اثر هنری معتبر و مقبول است یا به نوعی تمامیت پنداری و جزمیّت می انجامد.

برای پاسخ به پرسش بالا نمونه هایی از باورهای پیش بینی و پیش فرض ها را در تفسیر اثر هنری بررسی می کنیم:

۱. پیش فرض و باور فیثاغورس موسیقی کیهانی موجود در افلاک، که الهام بخش هنرمندان و موسیقی دانان است، در دسته بندی و تفسیر آثار موسیقی نقش مؤثری داشته است. افلاطون، فلوطین، بوئتیوس و زرتشت و مانی و عرفا و شعرای مسلمان، به ویژه مولانا، چنین باوری را در تفسیر موسیقی داشته اند.

۲. آموزه های فلسفی از پیش فرض هایِ مهم تفسیر و تأویل مظاهر عالم، به طور عام، و امور زیبا و آثار و مصنوعات هنری، به طور خاص، بوده است. تأیید و اثبات و یا طرد و بطلان این آموزه ها، تفاسیر و نقدهای ادبی و هنری مبتنی بر آن ها را نیز تأیید، رد، و یا تشکیک می کند؛ هم چون تفسیرهای عرفانی و مثلاً وحدت وجودی ای که از آثار معماری و تزیینات آن صورت گرفته است.

بر این اساس، با بررسی و واکاوی و تحلیل پیش فرض ها و باورهای پیش رویکرد تفسیری و تعلقات و مقبولات مفسّر، می توان به پاسخ پرسش این مقاله دست یافت که دلالت های تفسیری و تأویلی زمینه ای برای تمامیت پنداری و جزمیّت نیست، گاهی تغییر و اصلاح و نقد پیش فرض ها تفسیر و تأویل های دیگرگونه ای را به دست خواهد داد.


شمس‌الملوک مصطفوی،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۲-۱۳۹۳ )
چکیده

در نظام فلسفی افلاطون تربیت جایگاهی خاص دارد زیرا به کمک تربیت است که می‌توان وجود را به فضایل آراست و از رذایل پاک کرد و در نتیجه، نفس را زیبا و شایستۀ جایگاهی الهی ساخت. از این رو، افلاطون هر آنچه به تربیت آدمی مدد می‌رساند، از جمله انواع فنون و هنرها، مورد توجه و بررسی قرار می‌دهد. نزد وی، موسیقی به واسطۀ تأثیر قوی و عمیقش در جان مخاطب، ‌می‌تواند به عنوان ابزاری نیرومند در خدمت نظم‌دهی، پالایش، و هدایت نفس به مراتب بالا به کار آید. در این فرایند تربیتی مرد به یاری قوی‌ترین نیروهای روحی، یعنی وزن و آهنگ، دگرگون می‌شود و به این نتیجه دست می‌یابد که در پرتو تربیت حقیقی می‌تواند به والاترین خیر نائل شود. البته، افلاطون چنین تربیتی را مقدمۀ تربیت فلسفی و مکمل آن می‌داند. هدف مقالۀ پیش رو آن است که نشان دهد توجه افلاطون به موسیقی نه به واسطۀ ویژگی‌های هنری و زیبایی‌شناسانه آن بلکه به جهت نقشی است که می‌تواند در جهت تربیت (پایدیا) آدمیان ایفا نماید. بدین منظور، دیدگاه افلاطون در دو رسالۀ مهم تربیتی او، یعنی جمهوری و قوانین محور تحلیل قرار گرفته است، هر چند به نظرات وی در سایر رساله‌ها نیز اشاره شده است.
هادی ربیعی، میترا غفاری،
دوره ۷، شماره ۲۸ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

نحوه‌ مواجهه ابن‌سینا با نقّاشی در همه آثارش یکسان نیست، بلکه از جهات مختلفی به این موضوع توجه نشان داده است. مقاله حاضر به بررسی این مسأله می‌پردازد که ابن‌سینا در حکمت خود از چه حیث یا حیثیاتی درباره رنگ و نقّاشی و امور مربوط به آن سخن گفته است. در این پژوهش، سخنان پراکنده ابن‌سینا در این باب دسته‌بندی و حیثِ پرداختن به آن‌ها در هریک از بخش‌ها بررسی شده است. نتیجه این پژوهش نشان می‌دهد که بیشترین توجه ابن‌سینا به این بحث در «فن شعر» از علم منطق و «طبیعیات» به‌ویژه علم‌النفس و علم طب به چشم می‌خورد. او در «علم موسیقی» و «الاهیات» نیز به شکل متفاوتی در این باب سخن گفته است. توجه ابن‌سینا به نقّاشی در بافت طبیعیات عمدتاً از حیث امری مبصَر است که نحوه ادراکِ آن و تأثیراتش بر نفس شایسته بررسی است. تعریف امور مرتبط به نقّاشی، توجه به رنگ، شکل و تغییرات آن‌ها در موجودات محسوس به‌ویژه بدن انسان نیز در طبیعیات بررسی می‌شود. در مقابل، نگاه هنری به نقّاشی عمدتاً در بافت «فن شعر» و «علم موسیقی» صورت می‌گیرد. در بافت الاهیاتی، گاه نقّاشی کاربردی استعاری پیدا می‌کند و گاه به عنوان وسیله‌ای محسوس برای بیان امور معقول قلمداد می‌شود.

علی خاکسار،
دوره ۱۰، شماره ۴۰ - ( ۹-۱۴۰۰ )
چکیده

این پژوهش را میتوان از جمله تحقیقاتی برشُمارد که میکوشد مفاهیم ظریف و استوارِ فلسفی را در قلمرو هنر به گونهای مستدل بِکاود. لذا در این مقاله، مفهوم «امتداد» بهعنوان یکی از مفاهیم تأملبرانگیزِ فلسفی، با تأویل از تعبیر خاص ابن سینا در باب امتداد، در خصوص موسیقی مورد واکاوی قرار گرفته، تا بدین پرسشِ بنیادین، پاسخ داده شود که آیا با مدنظر قرار دادن آن که موسیقی برخلاف دیگر هنرها از موادّ خامِ تعینی برای ایجاد فرم استفاده ننموده و صرفاً با اصوات در پیوند بوده و با شنیدن ادراک میگردد، میتوان برای آن امتدادی قائل بود؟ و اگر چنین است، این امتداد به چه مؤلفهها و شاخصهایی وابسته بوده و چگونه خود را در موسیقی میتواند متحقّق سازد؟ در این راستا، این پژوهش‌‌‌‌‌‌ با بکارگیری شیوه مُدلسازی ذهنی و استفاده از روش تحقیق کیفی و بهطور اخص، بررسیهای تحلیلی از نوع تحلیل ساختارشناسانه و واسازی ساختاری به واکاوی مسأله مطروحه پرداخته است. بر این بنیان، نتایج این تحقیق بر آن اذعان دارد که در موسیقی به رغم فقدان صورت جسمیه قابلتعین، بر بنیان ادراکی شنیداری، طیفی از صورتهای بالقوه امتداد، از مُدلی خطی ـ تک بُعدی (امتداد افقی اصواتِ تکصدایی) تا مُدلی خطی از دوبُعدی (امتداد افقی اصواتِ چندصدایی)، و تا مُدلی حلزونیـ چندبُعدی (امتداد توأمان افقی و عمودی اصواتِ چندصدایی) قابلتحقّق است.

سحرناز برنگی، دکتر علی مرادخانی، دکتر یحیی قائدی،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۳-۱۴۰۳ )
چکیده

مقالۀ حاضر بر آن است که از رویکردهای معطوف به حوزۀ فلسفیِ آموزش موسیقی، دو رویکرد زیباشناختی و عملگرایی‌ را مورد تحلیل قرار دهد. عملگرایان نشان می‌دهند موسیقی چگونه با پارادایم علمی و کنش‌های فرهنگی- اجتماعی، همراه می‌شود؛ از سویی، آموزش موسیقی به دنبال بالابردنِ تواناییِ ادراک، تجربه و ارزیابیِ‌کیفیات زیباشناسانه نیز هست. این امر، بی‌‌مدد رویکرد زیباشناختی میسر نخواهد شد. پرسش پژوهش آن است که ادراک زیباشناسانه از موسیقی و تلقیِ آن در مقامِ کنش اجتماعی، بیشتر با هم توافق و سازگاری دارند یا دو نگرشِ کاملا مقابل و مغایرند؟ شیوۀ گردآوری اطلاعات،کتابخانه‌ای و با کاربرد ادبیاتِ دو رویکرد مذکور از اواسط ۱۹۵۰ میلادی به بعد بوده است. روش پژوهش،کیفی، از نوع توصیفی-تحلیلی است؛ به این منظور، ابتدا نظریه‌های دو رویکرد مد نظر قرار گرفت تا بتواند با توجه به نگرش سلبی و ایجابی هر یک از آنها و گذر از دوقطبی‌نگری، به بازسازیِ رویکرد زیباشناختی دست یابد. در این بازسازی، مقاله به ابزار، روش و محتوای فلسفیِ آموزش موسیقی تکیه داشت که بر بنیاد نظریه‌های دو رویکرد مذکور، ارائه شد. نتایج پژوهش نشان داد اگر تجربۀ زیباشناسانه در موسیقی را بیشتر به مثابه عمل آفرینش معنا در نظر بگیریم تا تأملات درونی، موسیقی دیگر ابژه‌ای مستقل با معنای ذاتی نیست و نیاز به ترک رویکرد زیباشناختی به شیوۀ عملگرایی نخواهد بود. تجربۀ زیباشناسانه در بازسازیِ رویکرد زیباشناختی، به شیوۀ تعامل فرد با ابژۀ زیباشناسانه و چگونگیِ رفتار با آن بازمی‌گردد که به آموزش فرهنگی نیازمند است. آموزش مدرن بر آن است که هر کودک باید فرصتِ گسترش توانایی‌های خود برای مشاهده، تجربه، ارزیابی و آفرینش امر زیبا را داشته باشد. این مهم، با طراحیِ آموزش موسیقی با کاربرد هر دو رویکرد بدست می‌آید.

حامد یونسی، صمد سامانیان، هومان اسعدی،
دوره ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۳-۱۴۰۳ )
چکیده

      سازهای موسیقی، با توجه به نقشی که در فرهنگ موسیقایی ایفا می‌کنند، ضمن برخورداری از زمینه‌های متنوع در مفاهیم وابسته به عملکرد خود، تفاوت‌های معنی‌داری با سایر آثار فرهنگی و تاریخی دارند. دست‌یابی به نتیجۀ مطلوب در حفاظت و مرمت سازها، صرف‌نظر از پرداختن به مباحث عمومی، مستلزم آگاهی از مفاهیم مربوط به موسیقی نیز هست. در تعابیر کلاسیک حفاظت، حفظ حقیقت و آشکارسازی وجوه مادی اثر مورد تأکید قرار می‌گرفت، اما از اهداف حفاظت و مرمت معاصر، تسهیل‌گر‌ی‌ خوانش برای مخاطبان است. هدف این پژوهش، بررسی وجوه مختلف خوانش سازها (به‌ویژه برونداد صوتی) و سپس، تبیین رویکردهای حفاظت و مرمت در جهت خوانش این آثار است. باید در نظر داشت که توجه به کدام بُعد از خوانش، باعث فهم و دریافت مناسب‌تری توسط مخاطب می‌گردد؟ بدین منظور با در نظر گرفتن مبانی حفاظت و مرمت و بررسی مفاهیم مرتبط با سازهای موسیقی، به تبیین رویکردهای حفاظت و مرمت پرداخته می‌شود. پس از گردآوری منابع در حوزه‌ها‌ی حفاظت و مرمت و موسیقی، نتایج به شیوۀ کیفی مورد تجزیه، تحلیل و تفسیر قرار گرفته است. نتایج نشان می‌دهد که پیش از حفاظت-مرمت، آگاهی از وجوه خوانش (بر پایۀ ارزش‌های متنوع موجود در سازها)، الزامی بوده و این فرایند، باید با در نظر گرفتن تعادل میان حداقل میزان مداخله، ضمن حداکثر بهره‌مندی مخاطب از خوانش اثر، انجام پذیرد.

خشایار فکی، ایلناز رهبر، مجید پروانه‌پور،
دوره ۱۳، شماره ۵۱ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

     به نظر می‌رسد شمار اندک تحقیقات و پژوهش‌های اختصاصی در ارتباط با واکاوی و برشماری  عوامل مؤثر در خلق آثار موسیقایی فراگیر و ماندگار، تأثیر منفی درکیفیت آثارتولید شدۀ امروزی گذاشته ‌است و به مرور باعث تنزل سلیقۀ‌ هنری و ذوق موسیقایی مخاطبان گشته است. با طرح این مسئله، هدف اصلی پژوهش حاضر پاسخگویی به پرسش‌های زیر در خصوص عوامل احتمالی مؤثر در فراگیری و ماندگاری سرود ای ایران (یکی ازمعدود آثار موسیقایی همراه با کلام که بطور گسترده‌ای در دل‌ها و اذهان تودۀ مردم با هر سلیقه، گرایش فکری و مذهبی، جنسیت و سن، جای گرفته و شاهد آن ماندگاری در حافظۀ بسیاری از مردم با سنین مختلف در ایران و همچنین بازخوانی‌های متعددی در سال‌های مختلف است) بوده است: کدام عوامل برون متنی را می‌توان به عنوان عوامل احتمالی دخیل در فراگیری و ماندگاری سرود ای ایران برشمرد؟ کدام عوامل درون متنی را می‌توان به عنوان عوامل احتمالی دخیل در فراگیری و ماندگاری سرود ای ایران برشمرد؟ روش کار در این پژوهش روشی کیفی، توصیفی_تحلیلی و تاریخی است، که با رویکرد مطالعات فرهنگی به عنوان چارچوب نظری، در پی نخست برشماری و حتی‌المقدور تحلیل سرود ای ایران، هم از نظر درون‌متن و هم با توجه به عوامل برون‌متن آن است و عناصر و مفاهیمی بازنمایی شده را مشخص کرده و تأثیر این مطلب بر مورد اقبال گرفتن سرود مورد بررسی قرار‌گرفته است و چنین نتیجه می‌گیرد که عوامل برون‌متنی نظیر شرایط اجتماعی-سیاسی، رسانه‌های جمعی و روحیات، افکار، احساسات و چگونگی ارتباط هنرمندانی که در خلق سرود دخیل بودند و همچنین روایات توأم با افسانۀ موجود در اذهان عامۀ مردم از یک سو و عوامل درون متنی نظیر نوع ترانه، نحوۀ ساختن ملودی و تنظیم و همچنین ویژگی‌های فردی و تکنیکی خواننده در فراگیری و ماندگاری سرود ای ایران مؤثر بوده‌است.


صفحه 1 از 1     

Kimiya-ye-Honar
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 34 queries by YEKTAWEB 4700