عموم پژوهشهای کلاسیک با تکیه بر خوانشی ناصواب از جمهوری افلاطون و بوطیقای ارسطو، دو مفهوم میمسیس و دایجسیس را بهترتیب، همارز تقلید در ادبیات نمایشی و نقل در ادبیات داستانی در نظر گرفته و بنابراین، روایت را وابسته بهنقل و حضور راوی قلمداد کردهاند. حال آنکه بازبینی دوگانۀ میمسیس/دایجسیس، ناپایداری مرز میان این دو مقوله و پیچیدگی درام بهعنوان ترکیبی پیچیده از حالات دایجتیک و میمتیک را آشکار میکند. از سوی دیگر، سنتهای نمایشی ایران و ترکیه تا پیش از مواجهه با تئاتر غربی، همزاد روایت دایجتیک بوده و پس از غربگرایی و ترجمۀ نمایشنامههای اروپایی، تحتالشعاع روایت میمتیک قرار گرفته است. نخستین نتایج این برخورد در عرصۀ ادبیات نمایشی این دو کشور، در تمثیلات آخوندزاده که تکمیل آن بین سالهای ۱۸۵۰ و ۱۸۵۷ رقم خورده و همینطور، ازدواج شاعر ابراهیم شناسی در سال ۱۸۵۹ مشاهده میشود. پژوهش جاری بهعنوان مطالعهای بینرشتهای و تطبیقی با روش توصیفی-تحلیلی، بر تجزیهوتحلیل روایتشناختی نمایشنامههای سرگذشت مرد خسیس اثر آخوندزاده و ازدواج شاعر اثر ابراهیم شناسی در چارچوب روایتشناسی میمتیک و دایجتیک متمرکز میشود. بر این اساس، میتوان گفت نسبت نزدیک این دو نمایشنامه با پیشینۀ نمایشی دایجتیک موجود، بهطورمشخص در سه بُعد پیرنگی، شخصیتپردازانه و مختصات فضایی-زمانی بروز یافته و تکامل هر دو متن با تکیهای کموبیش بر جنبههای روایی دایجتیک محقق شده است.