این پژوهش، در جهت شناخت و دستیابی به نظریه خوانش متن (اثر تجسمی) از نقطهنظر واساز است. با توجه به متون دریدا، میتوان نظریه او را در تحلیل اثر تجسمی به سه بخش عمده خلاصه کرد: زمینه یا ماده اثر، نشانههای اثر که بهصورت ردپا فرایند دلالت را طی میکنند و در نهایت، پاررگون که مرزهای اثر و محدوده آنرا تعریف کرده و به صورت گستردهتر مرزهای میان هنر و غیر هنر میسازد. از نقطه نظر واساز هر یک از سه مفهوم ذکر شده تفسیر اثر را در فرایند معناسازی تصمیمناپذیر میکند. این پژوهش، به مفهوم پاررگون که ابتدا در نقد سوم کانت مطرح شده میپردازد سپس واسازی دریدا از این مفهوم را برای تحلیل و خوانش آثار تجسمی منتخب به کار میبرد. به این ترتیب و با توجه به مفهوم پاررگون هنر واجد معناهای تازه میشود و امکان گسترش به حوزههای دیگر را پیدا میکند. در نقد عملی سه اثر از نقاشیهای علیرضا اسپهبد، یک اثر از اسماعیل شیشهگران و یک اثر از بابک گلکار مورد تحلیل قرار میگیرند. آثار اسپهبد و شیشهگران با محوریت متن و آثار گلکار با محوریت مؤلف مورد واکاوی مفهوم پاررگون قرار میگیرند. تحلیل این نمونه آثار، تلاشی در جهت توضیح جایگاه هنر معاصر ایران است که در پی یافتن الگوی زیباشناسی برمیآید.