@ARTICLE{Raahil Ghavami, author = {Raahil Ghavami, Fatimeh and }, title = {Form and Content in Plotinus Perspectives on Art and Artwork}, volume = {1}, number = {4}, abstract ={این جهان اگر هم زیبا می نماید، زیبایی اش به دلیل انعکاس تصویر روح در آن است. اوج این نگرش در مکتب «نوافلاطونی » تجلی پیدا می کند. نوافلاطونیان خود را بنیانگذار فلسفۀ تازه ای نمی دانند، بلکه بر آن اند تا فلسفۀ افلاطون را از تحریف هایی که در طول زمان بر آن وارد شده برهانند (اگرچه نظام فلسفی تازه ای  پدید می آورند). فلوطین، که از مهم ترین چهره های این مکتب و آخرین فیلسوف دوران باستان است، از نظر تاریخی در جایی ایستاده که جهان باستان از دوران بعدی، یعنی قرون وسطی، جدا می شود. اندیشه های او در حوزۀ هنر و فلسفه، به ویژه دربارۀ مفهوم زیبایی، بسیار تأثیرگذار بوده است. هدف از نگارش این مقاله یافتن ریشه های معنایی و رابطۀ «فرم » و «محتوا » در نگرش این اندیشمند برجستۀ دوران باستان بوده و نگارنده در جستجوی یافتن پاسخی برای این پرسش ها بود که، اساساً  نگاه و نگرش فلوطین به جهان چگونه است؟ زیبایی چه جایگاه و تعریفی دارد و همچنین هنر و اثر هنری چگونه تعریف می شوند و دارای چه جایگاهی هستند در پی شکافتن اندیشه های فلوطین از پس مفاهیم مذکور و جستجوی معانی عمیق فرم و محتوا، به زعم نگارنده، در باور فلوطین هستی یعنی زیبایی، و زیبایی یعنی هستی؛ فرم یعنی زیبایی، و زیبایی یعنی فرم؛ و خدا یعنی زیبایی، نیک یعنی زیبایی، عشق یعنی زیبایی و زیبایی یعنی عشق. بر اساس این تعریف، در نگرش فلوطین همۀ جهان و همۀ مفهوم ها و کلاً همه چیز در جهان آکنده از فرم (زیبایی/ عشق) است. فرم به عنوان عامل هستی و بودش همۀ پدیده ها: «تصویری از محتواست » و هنرمند نیز به عنوان یک خالق فرم، اثرش را نه از نسخۀ دست چندم این جهانی که از سرمشق و نمونۀ اصلی (ایده ها) می سازد. اشاره به ارتباط فرم و انتزاع و رابطۀ نقاشی انتزاعی با جهان ایده ها از دیگر نتایج این مقاله است. }, URL = {http://kimiahonar.ir/article-1-51-fa.html}, eprint = {http://kimiahonar.ir/article-1-51-fa.pdf}, journal = {Kimiya-ye-Honar}, doi = {}, year = {2012} }