پژوهشکده هنر، کارگاه آموزشی «معرفی هنر سوزندوزی زردشتی» را برگزار کرد:
بازآرایی گل و نقشهای زردشتی به روایت کتایون مزداپور
در ادامه سلسله کارگاههای آموزشی و تخصصی پژوهشکده هنر که با هدف ارتقاء آگاهی علاقهمندان به آیین، سنت و تاریخ هنرهای ایرانی برگزار میشود این بار کارگاه «معرفی هنر سوزندوزی زردشتی» میزبان دکتر کتایون مزداپور،استاد بازنشسته و پژوهشگر حوزه فرهنگ و اسطورهشناسی بود تا از سیر تاریخی تا زیباییشناسی این هنر از یاد رفته و اصیل متعلق به یکی از کهنترین اقوام این سرزمین با نمایش تصاویر و نمونههای موجود ازاین هنر سخن بگوید.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنر وابسته به فرهنگستان هنر این نشست که عصر روز چهارشنبه شانزدهم دی از ساعت ۱۴ تا ۱۸ در دو بخش برگزار شد به آشنایی با هنر سوزندوزی یا "گل و نقش" زردشتی اختصاص داشت که در آن کتایون مزداپور، سیر تحول این هنر ظریف و کهن را بر بستری از تاریخ، اقلیم، نمادشناسی و کارکردهای اجتماعی به روایت نشست.
از ایده و آیین تا اقتصاد و قومنگاری یک هنر...همه چیز درباره "گل و نقش"
کتایون مزداپور کارگاه را با تعریف و پیشینه تاریخی و خاستگاه بومی و اقلیمی این هنر آغاز کرد: «"گل و نقش" اسم قدیمی و کمتر شناخته شده هنر سوزندوزی نزد زنان زردشتی هم در "یزد" و هم در "کرمان" بوده و این هنر هم بیشتر در این دو منطقه رواج داشته است. دو منطقهای که به نوعی زیستبوم بیشترین جمعیت زردشتیان ایران هم محسوب میشده است. هم اکنون از این هنر تنها نمونههای معدودی باقی مانده و احتمال دارد کهنترین نمونههایش که من نام "نقشینه" را برایش انتخاب کردهام قدمتی بیشتر از ۱۵۰۰ سال داشته باشد. این نقشها عمدتاً دوختی ظریف و نازک دارد و افزون بر آنکه دشواری دوخت و ظرافت بسیار درآن هست صرف وقت زیاد و استعداد بالایی هم میطلبیده است.» وی در ادامه با نشان دادن نمونههای تصویری از نقوش ایجاد شده با الهام از الگوهای "گل و نقش" از جمله : "سرو خمیده"، "طاووس"، "ماهی" و "گل" به تحلیل این هنر از منظر خاستگاه و موقعیت اقتصادی خانواده پرداخت: «با توجه به جوانب مختلف به نظر میرسد این هنر با خودکفایی اقتصادی خانواده ارتباطی تنگاتنگ داشته و رواج آن نیز بر چنین زمینهای امکانپذیر بوده است.» وی آنگاه با نشان دادن اشیائی از قبیل کیف، جلد آینه و...که با گل و نقش تزیین شده یادآور شد:
«تزیین جامه با گل و نقش، هنری است که اصطلاحا به آن "هنر مصرفی" میگویند اما چون این نقش روی لباس طراحی و اجرا میشده طبیعتاً خیلی زود فرسوده و کهنه میشده و از بین میرفته در حالیکه اگر برروی تابلو نقاشی یا ظروف نقره یا برروی دیوارهای سنگی بوده هرگز اینقدر زود در معرض پوسیدگی و از میان رفتن نبوده است.» وی سپس دو عامل را در از میان رفتن این هنر و الگوهای آن تشریح کرد: «اول- گل و نقش را روی پارچههای کمدوام و آسیبپذیر ابریشم میدوختند که طاقت شستشو و آفتاب را نمیآورد و خیلی زود از بین میرفت و این هنر دشواردوخت و پر دقت و ظرافت هم در نتیجه عمر کوتاهی داشت و نمونههای بسیار کمی از خود به جا گذاشت. دوم- دشواری و ظرافت نقشهای این هنر است که میزان زیادی از دقت و حساسیت را میطلبیده است.»
مزداپور در ادامه با اشاره به تجملی و فاخر بودن این جامهها و کارکرد تشریفاتی آنها به طرح دو پرسش درباره این هنر پرداخت که اولی به کهنترین خاستگاههای تاریخی- طبقاتی و دیگری به چشمانداز آینده و موقعیت امروزین آن مرتبط بود:
اول- در هنر زردشتیدوزی آیا بقایایی از طبقه مرفه جامعه ساسانی میتوان یافت؟
دوم- برای گل و نقش در صنعت جامه دوزی و پوشاک امروز و الگوهای تزیینی که پسند بازار و مصرف کننده امروز باشد چه کارکردها و چه راههایی میتوان اندیشید و اساساً چه راهکارهایی را میتوان برای پیوند این هنر با صنعت، فنآوری و مخاطب امروز پیشنهاد کرد؟
پس از آن وی با اشاره به یکسان شدگی پوشش در روند جهانی شدن و از میان رفتن تنوع و گوناگونی فرهنگها و ملیتها حتی نزد اقوام و قبایل دستنخورده جهان به دگرگونی جامه زردشتیان ایران پرداخت و از ریشههای تاریخی این پوشش گفت: «ما هنوز به طور دقیق نمیدانیم جامهای که زردشتیان یزد و کرمان میپوشیدند دقیقاً از کی و به چه صورت شکل گرفت همچنان که این سنت را در جنوب و در نزد بانوان بندری هم با تغییراتی میتوان دید اما از دوره صفویه و حتی قرون پیش از آن نیز آثار و شواهد و مستندات کافی در دست داریم که نشان میدهد این طرز پوشش ازآن زمان معمول بوده و کاربرد داشته است. مسأله دیگر ضرورت متمایز بودن اقلیتها به لحاظ پوشش و اصرار بر جدا بودن لباس آنها از اکثریت بوده است.»
بازتاب جهانبینی و بینش زردشتی در شیوه پژوهی و نمادشناسی "گل و نقش"
در این بخش دکتر کتایون مزداپور به انعکاس جهانبینی و بازتاب بینش کلی زردشتی و تصورات و مفاهیم کهن آن در قالب رنگ و نقش پرداخت و مواردی از جمله: رنگهای روشن و شاد، پرهیز از رنگهای تیره و خاکستری، استفاده از تصویر درخت، ماهی، پرنده و گل و احتراز از نقوش جانوران خطرناک یا درنده همچون مار و شیر و اژدها و حتی درونمایههای اساطیری و نمادین این عناصر را در تبیین مدعای خود برشمرد. وی در بیان هستیشناسی این نقوش هم گفت: «آنچه در پس این دنیای رنگهاو نقشها میبینیم یکسر اشاره به آفاقی از زیستن خوش و شادکامانه و شیرین است و از هرگونه داستان و معنای اساطیری خالی است و تنها طرح است با تمام سادگی ممکن. طرحهایی که نه نشان از ترکیب انسان و حیوان دارد و نه صید ماهی یا پرنده را به دست انسان به نمایش میگذارد.»
وی آنگاه به سیر تاریخی تغییر این جامه در کرمان و یزد با اشاره به نقش افرادی چون ارباب کیخسرو شاهرخ، تأثیر ظهور صنعت عکاسی در ضبط تغییرات رخ داده در لباس، از میان رفتن تدریجی تفاوت و تمایز میان لباس زردشتیان با دیگر اقشار درپی روند همسان شدن لباس پرداخت و با طرح مباحثی چون تغییر و تحولات دوران پهلوی اول و کشف حجاب، رشد صنعت و فنآوری روز که در نوع لباس و شکل کاربرد آن مدخلیت داشته به یکی دیگر از وجوه این تحول و دگرگونی بر مبنای تغییر در "سنت فرهنگی" و "خاستگاه اقتصادی" اشاره کرد و گفت: «شرایط بازار و ارتباط آن با وضع خانه و خانواده روشن میکند که تهیه لباس بخش مهمی از هزینههای جاری و روزانه را پس از خوراک و احتمالاً درمان به خود اختصاص میداده و طبیعتاً در اقتصاد خودکفای خانوادههای طبقه ضعیف و کمدرآمد، گل و نقش نمیتوانسته جایگاه چندانی بیابد.»
وی در بخش زوال سنتهای فرهنگی و قومی که این شیوه و شکل پوشش را درخود میپروردند نیز خاطرنشان کرد: «در گذشته شاهد سنتهایی چون: "به استاد رفتن" یا "چرخستان" درمیان زردشتیان بودیم که بستر مناسبی برای آموختن و انتقال و اشاعه "گل و نقش" بوده اما رفته رفته تغییر نسلها موجب فراموشی این سنتها و درنتیجه گسست فرهنگی شد.»
تشریح اجزا و عناصر لباسهای زردشتی
در این بخش اجزا و عناصر البسه زردشتیان شامل: قبا، دستار، عرقچین یا کلاه، سدره، کفش و گیوه، چادرشب( لباس مردانه) و مکنا، شوال(صورت تغییریافته شلوار)، پیراهن، لچک، سایه کویی، سدرهبه تفکیک و همراه با شیوه دوخت گل و نقش بر هریک تشریح شد. همچنین مواردی ازقبیل: ترتیب گل و نقشها، میزان ظرافت هر گل و نقش، نوع ترکیب گل و نقش با طراحی پارچه ، شفاهی و ذهنی بودن این نقوش مورد اشاره قرار گرفت.
فلسفه و درونمایه فکری نقوش- از "صورت" تا "انتزاع"
مزداپور بخش نخست این کارگاه پژوهشی را با اشاره به ابهامات موجود در خصوص فلسفه و پسزمینههای فکری نقوش گیاهی و جانوری به پایان برد و سخن خود را اینگونه جمعبندی کرد: «هنر ایران یک هنر تجریدی- انتزاعی است و وقتی به مرحله اجرا رسیده با اصل خود فاصله بسیاری پیدا کرده است.»
بخش دوم کارگاه آموزش عملی شیوههای دوخت و الگوهای "گل و نقش"
دربخش دوم که پس از یک استراحت کوتاه آغاز شد خانمها : شیرین مزداپور و نسیم نمازی به آموزش عملی شیوههای دوخت و الگوهای گل و نقش با ارائه نمونههای مختلف آن پرداختند. بدینترتیب کارگاه یک روزه سوزندوزی زردشتیان ایران با معرفی هنری که آیینهای از اصالتها و ظرافتهای سنت هنری یکی از ریشهدارترین و کهنترین اقوام ایرانی است به کار خود پایان داد.
یادآور میشود پژوهشکده هنر نشستها و کارگاههای تخصصی خود را برای علاقهمندان هنرهای ایران و جهان ادامه خواهد داد.
|