ارتباط میان اخلاق و هنر مسألهای است که از دیرباز مورد توجه هنرمندان و فیلسوفان بوده است. از دوران باستان، فلاسفهای چون افلاطون و ارسطو به امکان نقد اخلاقی در هنر و تأثیر آن بر وجه زیباییشناختی اثر هنری توجه بسیار داشتند؛ و سپس در دورههای بعد سایر فیلسوفان و هنرمندان، مانند هیوم، کانت، نیچه، و تولستوی دیدگاههای متفاوتی در این باب عرضه کردند. مشهورترین این دیدگاهها را میتوان «اصالت زیباییشناسی»، «اصالت اخلاق»، «خودآیینیگرایی» و «اخلاقگرایی»، «کثرتگرایی ارزشی» و «اخلاقستیزی» خواند. مقاله پیش رو قصد دارد به بررسی دیدگاه «اخلاقستیزی» بپردازد، که متیو کیئرن، فیلسوف انگلیسی معاصر، آن را طرح کرده است و دنیل جیکوبسن نیز در این امر او را یاری کرده است. این دیدگاه قائل است به این که گاهی ارزش هنری اثر دقیقاً ناشی از سرشت ضداخلاقی آن یا قبحی اخلاقی در آن است. کیئرن دو دسته دلیل در دفاع از این دیدگاه اقامه کرده است، که به ترتیب می توان آنها را دلایل مبتنی بر واکنشهای عاطفی- شناختاری و دلایل مبتنی بر قدرت معرفتبخشی هنر نامید. در این مقاله، میکوشیم نخست گزارش دقیقی از این دیدگاه به دست دهیم و سپس به تقویت پارهای از دلایل کیئرن میپردازیم و در نهایت دیدگاه او را نقد و ارزیابیای کلّی میکنیم.