[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
درباره پژوهشکده هنر::
مقالات در دست انتشار::
::
ISSN: ۲۲۵۱-۸۶۳۰
 e-ISSN: ۲۲۵۱-۹۹۷۱
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
:: گزارش نشست «مروری بر احوال و آثار استاد عثمان محمد پرست (خوافی)» ::
ایرج نعیمایی در مراسم بزرگداشت استاد خوافی:
«تقدیر از بزرگان موسیقی‌کمترین وظیفه جامعه در قبال آنان است» 

پنجمین نشست "در مکتب هنرمندان معاصر ایران" به مروری بر احوال و آثار استاد عثمان محمد پرست، استاد دوتار نواز خراسانی، اختصاص یافت.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده هنر پنجمین نشست "در مکتب هنرمندان معاصر ایران"با عنوان «مروری بر احوال و آثار استاد عثمان محمد پرست (خوافی)»  روز یکشنبه 18/3/93 با حضور صاحبنظران ، دانشجویان و  علاقمندان حوزه موسیقی در فرهنگستان هنر برگزار شد . 
در ابتدای این نشست، دکتر سید کمال حاج سید جوادی، رئیس پژوهشکده هنر فرهنگستان هنر، ضمن خوشامدگویی به حضار به سابقه آشنایی 30 ساله خود با هنر استاد خوافی اشاره کرد و گفت: هدف از این سلسله نشست‌ها، طرح مباحث نظری و فرآهم آوری شرایطی برای نقل هنر معاصر به ویژه موسیقی است؛ در این میان، هنرمندان و اساتید مطرح کشور، که بعضا در بین جوانان ما ناشناخته هستند، معرفی خواهند شد. باشد که از این رهگذر بتوانیم میراث هنری نیاکانمان را بهتر و بیشتر بشناسانیم.
در ادامه استاد حاتم عسکری، استاد و پژوهشگر حوزه موسیقی مقامی ایران، از فارابی به عنوان یکی از استادان خراسانی که 7 مرحله موسیقی را گذرانده یاد کرد و سخنان خود را با شعری حاوی موضوع و اصطلاحات موسیقایی از مولوی، که به 7 مرحله موسیقی اشاره دارد، آغاز نمود.

ای چنگ پرده های سپاهانم آرزوست    وی ناله ناله خوش سوزانم آرزوست
در پرده حجاز بگو خوش ترانه ای             من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست
از پرده عراق به عشاق تحفه بر چون راست و بوسلیک خوش الحانم آرزوست
آغاز کن حسینی زیرا که مایه گفت           کان زیرخرد و زیر بزرگانم آرزوست
در خواب کرده ای ز رهاوی مرا کنون  بیدار کن به زنگله ام کانم آرزوست
این علم موسیقی بر من چو شهادتست چون مؤمنم شهادت و ایمانم آرزوست

وی با اشاره به پیشینه حرفه ای خود در زمینه موسیقی نزد استادانی چون مرحوم حسینعلی نکیسا و ضیاء الذاکرین، بیان کرد: من ابتدا از مرحوم نکیسا درس می گرفتم تا ایشان فرمودند که کار من با شما تمام شده؛ بعد آمدم سراغ ضیاء الذاکرین، آنجا معنای موسیقی را درک کردم. موسیقی آن است که روح و روان انسان را پالایش می کند؛ اما نه آن موسیقی که امروز سراغ داریم. به قول استادم، مرحوم ضیاءالذاکرین، موسیقی دو دم دارد. دمی جامعه را رو به اصلاح و دمی رو به نابودی می برد.
استاد حاتم عسکری با اشاره به سبک خراسانی، به عنوان یکی از سه سبک موسیقی ایران، بیان کرد: پایتخت موسیقی خراسان نیشابور بوده است. سنائی غزنوی، رندها و آهنگ ها را در موسیقی ایجاد کرد؛ پس از او عطار نیشابوری دو نوع موسیقی مثنوی ها، و قلندرخانی را به وجود آورد. از قرن ششم به بعد، فضای خاصی بر موسیقی پیش آمد و آهنگ سازان  و شعرایی موسیقدان پیدا شدند. 
وی با بیان اینکه هیچ مذهبی نیست که با موسیقی سروکار نداشته باشد، اظهار داشت: در خراسان، تعزیه به عنوان یک نوع موسیقی، به مناسبت وجود حضرت رضا (ع) شکل گرفت. در تعزیه چندین آهنگ اجرا می شود. پیش واقعه یا پیش درآمد؛ موسیقی روضه خوانی؛ مناجات خوانی؛ و رجز خوانی. 
ایشان تعزیه را به این دلیل که در پوشش مذهب بوده و کمتر دچار دستکاری شده است، یکی از فاخرترین های موسیقی ایرانی دانست.
این پژوهشگر حوزه موسیقی مقامی به ذکر نام 12 مقام موسیقی پرداخت و گفت: موسیقی مقامی موسیقی عاشقانه و بدون مرز است. از این جهت که از یکی از مقام ها نشأت گرفته است، به آن موسیقی مقامی می گویند. اما موسیقی ردیفی، امروز متداول شده است. ردیف یعنی الفبا و لازم است تمامی کسانی که اهل موسیقی اند آنرا بدانند. 
استاد عسکری قول و غزل را موضوع سبک عراقی، و مثنوی و قلندرخوانی را موضوع سبک خراسانی دانست که تعزیه خوانی هم جزئی از این سبک محسوب می شود. در ادامه ایشان با اشاره به استادان موسیقی برخاسته از خطه خراسان مانند فارابی، ابوعلی سینا، رازی، خیام و ... به آوازهایی همچون خیام خوانی اشاره کرد که در ردیف امروز از بین رفته و یا اصالت خود را از دست داده است و گفت: این در حالی است که ما در آهنگ هایی که اساتیدی مانند عثمان اجرا می کنند، بویی از آن را می شنویم؛ چراکه از این قید و بندی که به نام ردیف برایمان پیش آوردند، آزاد است. 
وی با تأکید بر اینکه ردیف، الفبا و ابتدای راه موسیقی است که گروهی در این مرحله مانده اند، بیان کرد: استادانی مانند عثمان حال و هوای دیگری برایمان ایجاد کرده اند. ما را از این حالی که انسان را خسته می کند بیرون کشیده اند. امید است که ما چنین استادانی را قدر بدانیم و به دنبال این جنس موسیقی که حال و کیف در آن است، باشیم.
در ادامه دکتر ابراهیم بای سلامی، استاد دانشگاه و نماینده پیشین شهرستان خواف در مجلس شورای اسلامی، ضمن تقدیر از برگزارکنندگان این نشست، موسیقی را ظریف ترین وجه فرهنگ و نشانه ای اصیل از هویت ملت ها و جوامع مختلف دانست و گفت: این هنر، گل اصلی سایر مقولات فرهنگی است که در نواها و صداها با لحنی خوشایند بر جان و روح آدمی می نشیند. موسیقی پدیده ای است بسیار رازآلود و ناشناخته که هر چه در آن کاوش می شود، به سان روح انسان ناشناختگی، سیالی، و پیچیدگی آن بیش از پیش کشف می شود.
این استاد جامعه شناسی ادامه داد: از دیدگاه جامعه شناختی، 90 درصد انسان ها علاقه ای وافر به صدای خوش، و آهنگ موزون و موسیقی دارند و در واقع موسیقی پدیده ای اجتماعی است. درست است که بر ساز فرد یا گروهی از افراد می نشیند اما مخاطب آن جامعه انسانی و روح انسان است و از این جهت بسیار حائز اهمیت می باشد.
وی با برشمردن 4 حوزه معرفتی، شامل دین، فلسفه، علم اثباتی و ایدئولوژی، اظهار داشت: موسیقی را با هیچ یک از این 4 حوزه معرفتی نمی توان شناخت. در واقع ما باید حوزه زیبا شناسی و هنر را به این چهار حوزه بیفزاییم. بنابراین ابزار شناخت علمی، فلسفی، دینی و ایدئولوژیکی توان شناخت موسیقی را ندارد؛ چراکه موسیقی کارش با دل، دوستی، عشق و محبت است. این همان ودیعه ای است که خداوند با روح خود به انسان داده است.
ایشان ادامه داد: اگر ما حوزه شناخت موسیقی را به لحاظ روش، هدف، موضوع، انگیزه، و از رویکرد منشاء جامعه شناختی و سازمان اجتماعی  آموزنده و نگهدارنده هم بررسی کنیم، می بینیم که پدیده ای کاملا متفاوت است و حوزه خود را همچنان سیال و جدای از سایر حوزه ها حفظ می کند. موسیقی در طول زمان بسته به سطح، نوع و مرحله تکاملی جامعه، بسیار متغیر بوده است. از لالایی های مادران در ابتدایی ترین قرون شروع شده است تا آهنگ های پیچیده امروزی، همه نوعی از موسیقی است که تکامل یافته است و ما را به نیستان و به همان جایی که از آن ببریده اند، هدایت می کند. بنابراین، نهاد موسیقی، نهادی برخاسته از نیازی عاطفی و معنوی است. تا به حال هیچ کس نتوانسته است انسان را از این نیازش محروم کند. هیچ جامعه ای نیست که در آن موسیقی وجود نداشته باشد، اما از بین رفتن یک عنصر کوچک موسیقی در هر جامعه ای خسارتی غیرقابل جبران وارد می آورد. 
دکتر سلامی با اشاره به ریشه های موسیقی در تاریخ فرهنگ ایرانی بیان کرد: در ایران باستان در دوران هخامنشی، موسیقی بخشی از دین مردم بوده است. معمولا قطعاتی از موسیقی را هر بامداد و شامگاه، برای تعالی روح و روان انسان می نواختند. در عصر مدرن به کمک ابزار صنعتی و الکترونیکی، موسیقی تحول دیگری یافته که وظیفه ما را چندین برابر سخت می کند. چراکه هم یک نیاز است، هم یک حق. موسیقی یک نیاز است؛ چون ما ناچار هستیم به طبیعت و روح و روان خود، و به آن جنبه ای از لطافتی که در الحان خوش وجود دارد مراجعه کنیم. حق ماست؛ چراکه در جامعه مدرن، و حتی در جامعه پست مدرن و پسا پست مدرن، شاهد هستیم که انسان طبیعت خود را بیشتر از دست می دهد، پس نیاز دارد که با موسیقی به طبع خود برگردد.
وی با اشاره به رویکردهای مختلف زیباشناختی، سلامتی و روانی، حقوقی و نیاز بشر، فقهی و مذهبی، جامعه شناختی، صنعتی و تجاری، و رویکرد تاریخی و سنتی در پرداختن به پدیده موسیقی، به تشریح رویکرد تاریخی و سنتی پرداخت و گفت: موسیقی سنتی بخشی از هویت ماست، که با آن تعریف می شویم. در واقع بازگشایی آن برای نسل جوان ما و برای جامعه پذیری فرهنگی ما یک ضرورت است که در عمق هویت خود، ریشه های اصلی این موسیقی را بشناسد. موسیقی سنتی درونمایه و پایه اصلی موسیقی رسمی و کلاسیک ماست و در جامعه ما برای درمان دردها و رفع نا امیدی و یأس، خصوصا در خراسان همیشه از موسیقی استفاده می شده است.
ایشان از اساتید موسیقی خطه خراسان یاد کرد و گفت: موسیقی سخنی است که به جان آدمی می نشیند، و ملتی که موسیقی خود را گم کند در واقع روح خود را گم کرده است. استاد عثمان محمد پرست، بر اساس ملودی و آهنگ کاملی که از دوتارش می شنویم، دارای روحی سرکش است که به سان همان مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند. به قول جناب قیطاوی، خدا رو شکر که ما در عصری زندگی می کنیم که عثمان هست؛ و در عصری زندگی می کنیم که عثمان از نیاکان ما، از سرچشمه اصلی تاریخ و فرهنگ ما نواها را به ارمغان آورده است و به ما هویت ایرانیمان را نشان می دهد. استادی که هرگز سقف معیشت را بر ستون موسیقی نگذاشت. 
دکتر سلامی ادامه داد: دوتار عثمان بخش عظیمی از موسیقی ایرانی و شرقی است. در واقع او با موسیقی مقامی، هنری غرور آفرین را که موجب سرفرازی ماست، ارائه می کند. او مردی هنرمند و میراث جاودان فرهنگ ایرانی است. درک عالی ترین مفاهیم عرفانی با دوتار عثمان برای یک انسان معمولی ممکن است. وقتی برای درک عرفان به پای ساز عثمان بنشینی، هیچ نیازی به تحلیل تئوری ها و پارادایم های سخت نیست. همانطور که استاد احمد شاملو فرموده است: "آن ایرانی معمولی برای ارتباط با حافظ نیاز به فلسفه بافی ندارد، جان ندانسته او آماده حاصل کردن این ارتباط هست. چراکه عناصر آن را در حافظه تاریخ موروثی چندین قرنی خود دارد و همه تعبیر های من و تو را هم خشک و بی معنا و بی حاصل می یابد. او بگونه ای سنتی در فضای اجتماعی حافظ زندگی کرده و محتاج کلید های تو نیست. سازی است که این آهنگ بالقوه در نهاد اوست و خواندن حافظ تنها آنرا از قوه به فعل در می آورد و به آن موجودیت خارجی می دهد. سازی است به کوک، که با نواهای جان فزای حافظ هم خوان است. 
ایشان اضافه کرد: این امر بدان معناست که انسان ایرانی به لحاظ ژنتیک آمادگی دریافت روح عرفانی حتی در حد کلام بلند و دست نیافتنی حافظ را دارد به شرط اینکه در پای ساز عثمان و ساز اساتید بزرگ موسیقی ایرانی قرار گیرد و فضا را درک کند. گویا این صدا صدایی است که از خدا در زخمه های دوتار متراکم شده است.
وی در ادامه به بیان نقل قولی از استاد محمد رضا درویشی، صاحب دایره المعارف سازهای ایرانی، در آیین بزرگداشت استاد پرویز مشکاتیان پرداخت و گفت: افرادی چون عثمان خوافی آخرین حلقه های یک زنجیر هستند. آیا کسی متوجه هست که با رفتن افرادی چون نورمحمد درپور و یا عثمان محمد پرست، آخرین زنجیره یک تاریخ فرهنگی تمام می شود. این یک ضایعه غیر قابل جبران است. در چند سال اخیر خراسان هر ماه یک گوهر از دست داده است و ما در غفلت مشغول گذران زندگی خود هستیم و دچار یک بی هویتی ناب فرهنگی شده ایم. 
نماینده پیشین شهرستان خواف در مجلس شورای اسلامی با یادی از دکتر مجتبی کاشانی اظهار داشت: دکتر مجتبی کاشانی در معرفی عثمان به جامعه فرهنگی نقش پررنگی داشت. البته عثمان از سال 1338 در محافل ملی و بین المللی شناخته شده بود اما آن وجهی که کاشانی به معرفی عثمان پرداخت شیرینی و شور دیگری دارد؛ وی بخشی از کتاب خود را به عنوان دو بیتی های عثمان معرفی می کند.
دکتر ابراهیم بای سلامی سخنان خود را اینگونه به اتمام رساند: عثمان را چرا دوست داریم؟ چون یک هنرمند با هویت است. ذات هنر ایرانی را در او می بینیم که دوستش داریم. نور ساطع از گوهر شرقی هنر را با ضرب آهنگ های دوتارش در جان ما جلا می دهد و ما را به اعماق تاریخ ایران زمین می برد و تلخ و شیرین روزگار رفته بر این دیار را به یاد می آورد.
در ادامه استاد ایرج  نعیمایی، موسیقی مقامی ایران را یکی از بزرگترین میراث جهانی شمرد و با تأکید بر نقش خراسان در این میراث اظهار داشت خراسان در موسیقی مقامی، قاره ای گمشده است. اعتقاد و ادعای خیلی از بزرگان این است که ما پس از اسلام و در دوره های اول اسلامی موسیقی داشته ایم؛ و این موسیقی که در آن زمان شکل گرفت، همان موسیقی مقامی بود که در خراسان از دیرباز در زمان هخامنشی وجود داشت و سینه به سینه انتقال پیدا کرد. 
وی ادامه داد: در گذشته موسیقی مقامی را، موسیقی ساده ای می پنداشتند که هر کس از عهده آن بر می آید. به همین جهت در طبقه بندی موسیقی، از آن با عنوان موسیقی "فولک" نام برده و در تعریف آنرا موسیقی ساده، روان و عامیانه می دانستند. اما، پیچیدگی نواخت دوتار در خراسان از همه سازهای کلاسیک، ردیفی و غیرکلاسیک جهان سخت تر است. کسی که با نواختن دوتار آشنایی دارد، می داند که آموختن این ساز از نوع رسیدنی و نه یادگرفتنی است. یعنی برای دستیابی به آن باید سال ها مشق کرد.
ایشان با تأکید بر ضرورت حفظ و انتقال این میراث ارزشمند، تصریح کرد: نگرانی همیشگی من این است که این ودیعه ارزشمند آنچنان که باید، به نسل بعدی انتقال نیابد. خیلی از نوازندگان دوتار، خاصه در بخش جنوبی خراسان، در گذشته برای تکمیل هنر خود، به افغانستان می رفتند. اما پس از درگیری هایی که در افغانستان به وجود آمد، موسیقی افغانستان به تدریج کمرنگ شد. جوانانی که در حال حاضر دوتار می نوازند، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، آنقدر نیستند که نگرانی ما را در این موضوع رفع کنند. واقعیت این است که ارزش موسیقی مقامی ما در خراسان بسیار بالاست و اگر درایت کافی به خرج ندهیم و در احیای آن تلاش نکنیم، و داشته هایمان را آنچنان که باید به نسل بعد منتقل کنیم، نمی دانم چه کسی مسئول این نقص خواهد بود؟ 
وی با تأکید بر موسیقی مقامی ایران به عنوان میراث ملی، تقدیر از بزرگان موسیقی را کمترین وظیفه جامعه در قبال آنان دانست و تلاش در راستای حفظ، ثبت و انتقال آن به نسل بعد را وظیفه ای خطیر خواند.
دکتر ایرج نعیمانی، فقدان مهارت کافی نسل معاصر در موسیقی مقامی و همچنین عدم ضبط صحیح موسیقی مقامی به طور مدون را، از مشکلات این حوزه دانست و تصریح کرد: وجود هنرمندانی همچون عثمان، لطف خداوند است. انشاالله وجود ایشان همواره سالم و چراغ راه جوانان باشد؛ آموخته های خود را به آنان منتقل کنند و انشاالله ما نیز یاری رسان آنان در این مسیر باشیم.
در ادامه استاد عثمان محمد پرست، ضمن تقدیر و تشکر از بانیان برگزاری این مراسم، اظهار داشت: زحمتی که من برای موسیقی دوتار کشیده ام، تاکنون هیچ کس متحمل نشده است. هیچ کس به معنای واقعی از من حمایت نکرده است. من درد دارم. من هشتاد و پنج سال سن دارم و در منطقه خواف بزرگ شده ام. آنزمان دوتار اسمی نداشت و من به آن اسم دادم. در سال 1347 دوتار را در تهران اجرا کردم و بدین ترتیب رسمیت پیدا کرد. در حال حاضر مثل من در ایران کسی نیست. من کسی هستم که از هنرم، هیچ پولی نگرفته ام. من کسی هستم که با این هنر740 مدرسه ساخته ام. اما هیچکس به معنای واقعی از من حمایت نکرد. من زجر کشیده ام، فحش شنیده ام، پدر و مادر مرا عاق کرده اند، اما عقب نشینی نکردم. و خدا را شکر می کنم که نتیجه کار را خدا به من داد.
سپس دکتر هومن اسعدی عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، در خصوص نحوه آشنایی خود با استاد عثمان گفت: مرداد ماه 20 سال پیش، شبی در محضر استاد عثمان بودیم و مفصل صحبت کردیم. داستان این بود که آنزمان من دانشجوی لیسانس موسیقی بودم. استاد رابرت استیون، استاد امریکایی من متخصص موسیقی خراسان بود و پایان نامه دکتری ایشان به موسیقی خراسان اختصاص داشت. این بود که ایشان برای تحقیقات بیشتر به ایران آمد. به اتفاق خراسان گردی داشتیم و آنجا یکی از دوستان پیشنهاد کردند که ایشان استاد عثمان را ببینند. استاد افتخار دادند و به منزل ما تشریف آوردند. 
وی ادامه داد: خراسان یکی از بزرگترین مراکز موسیقایی دنیا بوده است. تنبور خراسانی که در رسالات قدیمی از آن یاد شده است، همان دوتاری است که استاد عثمان آنرا شناسنامه دار کرده اند. ایشان رساله "سازهای زهی از یک سیمه تا ده سیمه" اثر ابواسحاق کندی، فیلسوف عرب، را اولین سند مکتوب تاریخی معرفی کرد که در آن به دوتار خراسانی اشاره شده است. کندی در این خصوص می گوید: ساز یک سیمه در نزد هندوان متجلی شده، و آنها به وحدانیت اعتقاد دارند؛ ساز دو سیمه، نزد اهل فرس و بلاد خراسان رایج است. اهل اینجا به ثنویت اعتقاد دارند. 
دکتر اسعدی به کتاب موسیقی کبیر فارابی به عنوان دومین سند مکتوب که به صراحت از تنبور خراسانی و بغدادی صحبت می کند، اشاره کرد و گفت: در دوره هایی خراسان بزرگترین مرکز موسیقی، جهان اسلام و حتی دنیا تبدیل بوده است، که منظور همان خراسان بزرگ و ماوراء النهر است. خراسان همیشه جای ویژه ای در فرهنگ و تمدن موسیقایی ایران داشته، و امروز هم موسیقی خراسان یکی از مراکز مهم موسیقی مردمی ایران محسوب می شود.

در ادامه استاد جلال رفیع، به سابقه آشنایی خود با استاد عثمان اشاره کرد و در این خصوص گفت: 43 سال پیش با استاد عثمان محمد پرست آشنا شدم. ما هم شهری و هم ولایتی هستیم. ایشان اهل خواف هستند و خواف در قدیم بخشی از تربت حیدریه بود. اما بعدها خواف وسعت یافت و برای خودش شهری شد. سال 1351، من تازه معلم شده بودم و کتابفروشی محمود خطیبی، که بعدها شهید شد، پاتوق خیلی ها بود. آنجا کتاب را بر می داشتیم و مجانی می خواندیم  و سرجایش می گذاشتیم. یک روز که فیلسوفانه به کتابها می نگرستیم مردی بلند قامت، رشید، دستار فردوسی طوسی بر سر را دیدم؛ هیبت و عظمت ایشان، تصویری از فردوسی و رستم را به یادم آورد. از روی دستار ایشان قضاوت کردم که باید از اهالی روستاهای اطراف باشند و از اینکه در کتابفروشی بودند تعجب کردم. در این زمان آقای شهید محمود خطیبی، صاحب کتابفروشی، با صدای بلند سوالی مربوط به مباحث شیعه و سنی، از من پرسید. من هم بی خبر از همه جا اظهار فضل کردم. بعد به استاد محمد پرست گفت، شما نظرتان راجع به فرمایشات ایشان چیست. ایشان با صراحت تمام گفت، هیچکدام از فرمایشات این آقا را قبول ندارم. من به محمود خطیبی نگاهی کردم و در واقع کمی آزرده خاطر شدم. بین ما بحثی شکل گرفت و در خلال صحبت ها متوجه شدم این پیرمرد از آنهایی که من خیال می کردم نیست. تعجب کردم که ایشان چقدر مطلع و اهل مطالعه هستند. در ادامه صحبت من بیشتر جذب ایشان شدم. نسبت مرید و مرادی از آن روز بین ما شکل گرفت. از همان جلسه اول آشنایی شجاعت، و صداقت را در رفتار ایشان دیدم. وسعت تجارب و مطالعات ایشان مرا تحت تأثیر قرار داد. 
وی در ادامه به چالش موسیقی و مذهب اشاره کرد و گفت: کار این مرد یعنی نگهداشتن دوتار در دست، سازی که ما را از یک فرسخی آن فراری می دادند، همچون نگهداشتن یک پرچم بلند در دست بود. این جوانمرد، پیشکسوت این راه بود و من دست بوس و دستاربوس و دوتاربوس او هستم. 
استاد جلال رفیع، سخنان خود را با رباعی خویش در وصف استاد عثمان، که در ادامه آماده است، به اتمام رساند.

عثمان تنه بر خیل مفاخر زده ای/ تا چنگ به موسیقی فاخر زده ای
موسیقی تو مقام اول دارد/ از روز ازل به سیم آخر زده ای

گفتنی است، خاتمه این نشت به اجرای موسیقی توسط استاد عثمان محمد پرست اختصاص یافت و پس از آن لوح سپاسی از طرف ریاست فرهنگستان هنر تقدیم ایشان شد.

  
تسهیلات مطلب
سایر مطالب این بخش سایر مطالب این بخش
نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ
ارسال به دوستان ارسال به دوستان


CAPTCHA
::
دفعات مشاهده: 2429 بار   |   دفعات چاپ: 612 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر
Kimiya-ye-Honar
Persian site map - English site map - Created in 0.05 seconds with 42 queries by YEKTAWEB 4645