هنر معاصر ایران متأثر از بافتار و اتفاقات اجتماعی، و مسائل جامعهشناسانه رویکردی انتقادی دارد. یکی از قالبهایی که هنر معاصر برای بازنمایی پیکره و آلام آن به کار میگیرد، گروتسک است. گروتسک مفهومی زمانمند است و در هنر معاصر تعاریف تازهای به خود گرفته است و از سویی با چارچوبهای بازنمایی معمول مغایرت دارد. پرسش این است که چرا بدن در این آثار تبدیل به رسانهای برای بازنمود درد و رنج و تنش میشود؟ برای پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر با بهرهگیری از نظریات باختین درباره گروتسک و به دلیل نزدیکی آنها با ویژگیهای حاضر در نقاشیمعاصر ایران، به تحلیل نمونههای مطالعاتی میپردازد. در این آثار، انسجام و تمامیت بدن از میان رفته و آشناییزدایی از آن کوششی برای ایجاد شوک در تصویر است. تکهتکه شدن، ازریختافتادن، تخریب و دگردیسی از ویژگیهای وضعیت تازه بدن است. محتوای این پژوهش کیفی، گردآوری دادهها از طریق مطالعه میدانی و منابع کتابخانهای و به شیوه توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است.