فضای کمی و کیفی هر اثر هنری خواسته یا ناخواسته متأثر از جهانبینی هنرمند میباشد، درواقع فضای هر اثر گزارشگر حالوهوای غالب بر تفکر ایشان است. با بررسی اصول و مبانی حکمی در مقوله هستیشناسی، پی به وجود شباهتها و تفاوتهایی در خلق فضای آثار نگارگری ایرانی با نقاشی شرق دور، میبریم. هدف از این تحقیق بررسی میزان تأثیر این مبانی- هستیشناسی- در ایجاد فضای مثبت (پر) در نگارگری ایرانی و منفی (خالی) نقاشی شرقدور و عناصر به کار رفته در نقاشی ایشان، میباشد. در این راستا به دنبال آن هستیم که آیا مفهوم وجود و عدم (در مقوله هستیشناسی) در خلق فضای منفی و مثبت در نقاشی ایشان مؤثر است یا نه. به این منظور به تحلیل ملاحظات زیباییشناسی و ساختار تجسمی در آثار نقاشی ایشان میپردازیم. روش تحقیق به کار رفته در این مقاله تحلیلی-توصیفی است و از منابع کتابخانهای در راستای این مفاهیم استفاده شدهاست. نتیجهگیری میشود که هرجهانبینی ویژهای به طور مستقیم و غیر مستقیم بر هنرمند و فضای حاکم در هنر ایشان مؤثر است و آنچه بهعنوان فضای جلوت (پر) در نقاشی ایران و خلوت (تهی) در نقاشی شرقدور حضور دارد دربردارنده تفکر ایشان در شناخت هستی میباشدکه در مقایسه تطبیقی ساختار تجسمی نقاشی ایشان به اثبات رسید.