یکی از مسائل مهم و شاید مهمترین مسأله در باب جایگاه هنر در اسلام، مسأله امکان یا امتناع معرفت یا تفکّر هنری در آن است. مسأله این است که آیا تفکّر اسلام میتوانسته منشأ تفکّر هنری باشد؟ به عبارت دیگر آیا میتوان پرسش از «نظر هنری » در اسلام کرد؟ آیا معرفت هنرس در اسلام داریم؟ اگر پاسخ به این سؤال منفی باشد، درباره آثار موجود هنری در عالم اسلام از معماری تا خطّاطی چه میتوان گفت؟ در این مقاله ابتدا آرای مختلف درباره نسبت میان دین و هنر به اجمال بیان میشود. سپس به این نکته میپردازد که اگر پاسخ به سؤال مذکور مثبت باشد باید ابتدا معرفت دینی را تعریف و آن را از ایدئولوژی دینی تفکیک کرد. و بعد مراد از درک و فهم هنری را در اسلام معلوم و آن را از هنر به معنایی که امروزه در قلمرو زیباییشناسی مدرن (aesthetics) فهمیده میشود، جدا کرد.